• وبلاگ : وبلاگ ايران اسلام
  • يادداشت : ماجراي سلماني!
  • نظرات : 30 خصوصي ، 76 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     

    چقدر ملموس!

    اميدوارم که تلنگر هايمان دير از راه نرسند وگرنه من همان خاکم که بودم!

    سلام... كربلا در كربلا مي ماند اگر زينب نبود... تبريك ما را پذيرا باشيد.....فقط در باره مطلبتون مي تونم بگم در باره خودم شرمنده ام .... وواي اگر از پس امروز بود فردايي

    سلام کربلايي

    من هم اين روز عزيز رو خدمت شما تبريک ميگم

    ...

    يعني کي ميشه من برم کربلا؟

    يعني کي ميشه منو هم صدا کنن؟

    ...

    راستي من يه بار سوريه رفتم..ايشالله قسمت شما هم بشه

    وقتي وارد حياط ميشي و چشمت به السلام عليک يا زينب الکبري که سر دره حرمه ميوفته دلت ميگيره

    در پناه حق

    يا علي و التماس دعا

    با سلام و غرض ادب و تبريک سالروز ميلاد حضرت زينب س

    [گل]خيزيد که گلزار ولا را ثمر آمد

    [گل]در خانه خورشيد هدايت قمر آمد

    [گل]از دامن صديقه بتولدگر آمد

    [گل]آيينه پيغمبر ومام و پدر آمد

    [گل]محبوبه حق روح عبادات خوش آمد

    [گل]ناموس خدا عمه سادات خوش آمد


    [گل]بشري که خدا کوثر ديگر به علي داد

    [گل]وزبحر شرف گوهر ديگر به علي داد

    [گل]با حُسن دو مه. اختر ديگر به علي داد

    [گل]بعد از دو پسر دختر ديگر به علي داد

    [گل]محبوبه ذات احد ذوالمنن است اين

    [گل]سر تا به قدم آينه پنج تن است اين


    [گل]مه خنده زد و مهر دل آراي شبش خواند

    [گل]خورشيد. سماوات کمال و ادبش خواند

    [گل]لبخند زد و آيه وحي از دو لبش خواند

    [گل]پيغمبر اکرم ز شرف زين ابش خواند

    [گل]اين زين اب و زين اُم و زين رسول است

    [گل]مرآت خداتالي زهراي بتول است


    موفق باشيد التماس دعا [گل][گل][گل]

    عمريست که از حضور او جامانديم
    در غربت سرد خويش تنها مانديم
    او منتظر ماست که ما برگرديم
    مائيم که در غيبت کبري مانديم.
    سلام فقط ميتونم بگم يه لحظه اشک تو چشمام جمع شد واقعا حقيقت ماست اين

    سلام

    من كه اينو يه بار ديگه خونده بودم

    سلام برادر خدا قوت

    سلام

    عجب درسي داديد

    التماس دعا

    + ز 

    سلام

    ممنون که به وبلاگم سرزدي

    اميدوارم روز به روز وبلاگت از اين که هست بهتر باشه.

    و نيز اميدوارم که رابطه ما هم بيشتر بشه

    يا علي مدد

    بر دشمن علي لعنت

    سلام

    1- شرمنده ي امام زمان بودم شرمنده ترم كردي...

    2- منتظر پست بعديت هستم

    3- شاهد اگه قابل بدوني در اختيارته واسه يه نامه كه نه صد تا نامه! ايميل كن برام متنت رو مي زنم تو وب به نام نامي خودت

    4- ببخشيد ها!!! ولي چشماي من اصلا قشنگ نديد همون قبلي بهتر بود!

    + فروتن 
    شما مسئولان گرامي، اگر علاقه‌مند به بزرگداشت و يادبود شهدا هستيد، مي‌توانيد با برگزاري سخنراني بدون هزينه‌هاي كلان از شهدا ياد كنيد و ديگر نيازي به صرف هزينه‌هاي گزاف و زدن پوستر و اسراف نيست، چون اگر آنها دوستدار اين مسائل بودند، مانند خيلي‌هاي ديگر در جبهه‌ها نبودند و با عشق و علاقه از همه چيزشان نمي‌گذشتند. مهدي از مبارزه هدف داشت. هميشه مي‌گفت، قرار است حكومت عدل علي در كشور برقرار شود. همسايه گرسنه‌اي نخواهيم داشت. ديگر فاصله طبقاتي وجود نخواهد داشت. آيا اين است دوست داشتن مهدي باكري؟ حميد عاشق فرزندان و همسرش بود. مگر مهدي به پدر شدن و زندگي در كنار خانواده و عزيزانش علاقه نداشت؟ ولي آنان هدفي بالاتر از خود و خانواده‌هايشان داشتند. آنها به ما مي‌گفتند: اگر ما به جنگ كفر نرويم، بلايي كه بر سر زنان سوسنگرد آمد، بر سر شما هم مي‌آيد. بايد از دين و كشورمان دفاع كنيم تا آزاده زندگي كنيم و حالا آيا اين است پاسخ به هدف و خواسته آنها؟ ملتمسانه خواهش مي‌كنيم ديگر من و ماي دل سوخته طاقت ديدن اين كارها را به نام شهدا نداريم. از بزرگواراني ياد كنيد كه بسيار پاكتر و خالصتر از مهدي و حميد بودند (به گفته خود آنها)، به خود آييد و اين همه براي رسيدن به مقام و اهداف دنيوي به دنبال گروه‌بندي و موافق و مخالف هم بودن نباشيد. شما هم چند صباحي مثل آنهايي كه در زمان حياتشان مصدر كار بودند، ولي مثل پايين‌ترين رده كاركنانشان زندگي كردند، باشيد تا شايد خون شهدا از شما راضي باشد. چون هميشه شعار زمان انقلاب در گوش‌هايم زنگ مي‌زند

    برادر گرامي سلام:

    بنده نيز ميلاد مسعود سفير رسالت وامامت حضرت زينب (س)را به شما تبريك عرض مي كنم.

    به نكته ظريفي اشاره نمودي. اميدارم تلنگر ي ايجاد نمايدتا بندگي كنيم.

    در ضمن ظاهرا خواستيد نامه به شهيد بنويسيد. رنجنامه خواهر شهيد باكري را در اينجا مي آورم تا ضمن مطالعه در نوشتن اين نامه به شما كمك مي كند.

    رنجنامه خواهر شهيد باکري

    تاريخ و ساعت : ?? ارديبهشت ???? - ?:?? کد خبر : 6315 http://www.shomalnews.com/index.php

    شمال نيوز: خواهر مهدي باكري در نامه‌اي كه روزنامه اعتماد آن را منتشر كرد، از مسئولان خواست هزينه برگزاري مراسم‌ يادبود را براي رفع مشكل اشتغال جوانان صرف كنند.

    پس از چندين سال سكوت و از گوشه‌اي نگريستن طاقتم تمام شد. بدين جهت بر خود لازم ديدم به عنوان خواهر تمام شهدا و بزرگ خانواده باكري، گفتني‌هايم را بگويم و يقين دارم اين نوشته‌ها، خواسته برادران شهيدم هست؛‌ تشكر از صحبت‌هاي خالصانه دوستداران واقعي شهدا و گله از دوستداران موقعيت طلب خون شهدا. من از مهدي و حميد سخن مي‌گويم، ولي يقين دارم اين درددل همه خانواده‌هاي شهداست. در خون باكري‌ها، عشق و علاقه به مقام و منصب و دنياطلبي به لطف پروردگار وجود نداشت و ندارد. به همين علت، علي و مهدي و حميد گمنام زيستند و بدون ادعا زندگي كردند و خدمت خالصانه و بلاعوض را پيشه خود كردند.

    + فروتن 

    شمايي كه به نام مهدي و حميد مراسم بزرگداشت به ويژه براي مهدي بر پاي مي‌كنيد، آيا واقعاً آنها را شناخته بوديد؟ آيا مي‌دانيد كه برادران من از هرج و مرج بيزار بودند و اسراف از بيت‌المال را بر خود حرام مي‌دانستند؟ آيا مي‌دانيد كه آنها حتي با خودكار بيت‌المال نامه به خانواده و همسرانشان ننوشتند؟ آيا مي‌دانيد مهدي زماني كه مسئول شهرداري اروميه بود، حتي يك بار براي رفت‌وآمد به منزل تا محل كار از اتومبيل دولتي و راننده استفاده نكرد؟ آيا مي‌دانيد حميد زماني كه اتومبيل جهاد در اختيارش بود، براي انجام امور خانواده از اتومبيل خانواده‌اش استفاده مي‌كرد؟ آيا مي‌دانيد شهردار بودن مهدي را اهالي كارخانه قند اروميه كه در آنجا بزرگ شده بود و اطرافيانش، حتي بسياري از بستگان كه دور و بر او زندگي مي‌كردند، نمي‌دانستند؟

    پس چرا همه ساله پول‌هاي كلان از بابت بزرگداشت مراسم از بيت‌المال براي پوسترها و غيره براي او مصرف مي‌شود؟ مهدي و حميد هميشه مي‌گفتند، به قدري بزرگوارهاي بسيجي در جبهه‌ها هستند كه ما از آنها شرمنده‌ايم. چرا از آن بزرگوارها ياد نمي‌كنند؟ چرا از حال خانواده آن بزرگواران نمي‌پرسند و من امروز مي‌پرسم چرا وقتي براي مهدي مراسم يادبودي در زادگاهش اروميه برگزار مي‌شود، عده‌اي به شمار انگشتان دست شركت مي‌كنند، ولي براي مراسم تهران، چندين اتوبوس و پروازهاي هوايي از اروميه به تهران عازم مي‌شوند؟

    پاسخ اين را هم شماها خوب مي‌دانيد، هم ما. برادران من در زمان حيات، وقتي از دل و جان و باصداقت مشغول به خدمت به جمهوري اسلامي بودند، زير تهمت‌ها و انواع مارك‌ها خرد شدند. شما را به خدا سوگند مي‌دهم پس از شهادتشان با اعمال و رفتارهايي كه مورد علاقه و تأييد آنها نبوده و در خلاف جهت اهداف آنهاست، استخوان‌هاي گم شده آنها در خاك عراق را اينقدر نلرزانيد.

    شما اگر مهدي و حميد و مهدي‌ها و حميدها و همت‌ها و... را خيلي دوست داريد، اين هزينه‌ها را براي ايجاد كارخانه و اشتغال براي فرزندان شهدا و رسيدگي به خانواده‌هايي كه هدفشان از جان بر كف گذاشتنشان، تنها بهتر زندگي كردن ملت فقرزده بود صرف كنيد. همه ساله از طرف همسران اين شهدا، مراسم بزرگداشتي برگزار مي‌شود كه قدم تمام علاقه‌مندان به اين شهدا روي چشم‌هاي خانواده باكري است
    + فروتن 
    شما مسئولان گرامي، اگر علاقه‌مند به بزرگداشت و يادبود شهدا هستيد، مي‌توانيد با برگزاري سخنراني بدون هزينه‌هاي كلان از شهدا ياد كنيد و ديگر نيازي به صرف هزينه‌هاي گزاف و زدن پوستر و اسراف نيست، چون اگر آنها دوستدار اين مسائل بودند، مانند خيلي‌هاي ديگر در جبهه‌ها نبودند و با عشق و علاقه از همه چيزشان نمي‌گذشتند. مهدي از مبارزه هدف داشت. هميشه مي‌گفت، قرار است حكومت عدل علي در كشور برقرار شود. همسايه گرسنه‌اي نخواهيم داشت. ديگر فاصله طبقاتي وجود نخواهد داشت. آيا اين است دوست داشتن مهدي باكري؟ حميد عاشق فرزندان و همسرش بود. مگر مهدي به پدر شدن و زندگي در كنار خانواده و عزيزانش علاقه نداشت؟ ولي آنان هدفي بالاتر از خود و خانواده‌هايشان داشتند. آنها به ما مي‌گفتند: اگر ما به جنگ كفر نرويم، بلايي كه بر سر زنان سوسنگرد آمد، بر سر شما هم مي‌آيد. بايد از دين و كشورمان دفاع كنيم تا آزاده زندگي كنيم و حالا آيا اين است پاسخ به هدف و خواسته آنها؟ ملتمسانه خواهش مي‌كنيم ديگر من و ماي دل سوخته طاقت ديدن اين كارها را به نام شهدا نداريم. از بزرگواراني ياد كنيد كه بسيار پاكتر و خالصتر از مهدي و حميد بودند (به گفته خود آنها)، به خود آييد و اين همه براي رسيدن به مقام و اهداف دنيوي به دنبال گروه‌بندي و موافق و مخالف هم بودن نباشيد. شما هم چند صباحي مثل آنهايي كه در زمان حياتشان مصدر كار بودند، ولي مثل پايين‌ترين رده كاركنانشان زندگي كردند، باشيد تا شايد خون شهدا از شما راضي باشد. چون هميشه شعار زمان انقلاب در گوش‌هايم زنگ مي‌زند
     <      1   2   3   4   5    >>    >