• وبلاگ : وبلاگ ايران اسلام
  • يادداشت : ولايت ، درايت يا روايت؟
  • نظرات : 5 خصوصي ، 67 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5      >
     


    سلام دوست عزيز[گل]
    خوبيد
    ممنونم كه به وبلاگ من سر زدين
    دوست دارم لينك وب زيباي شما باشم اگه اين محبت رو در حقم بكنيد خيلي ممنون ميشم

    موفق باشين و خدا نگهدارتون[گل]
    رضا
    *********************************************
    ************* [گل]اللهم كن لوليك الفرج[گل] ****************
    *********************************************

    سلام

    از راهنمايي شما سپاسگزارم و وبلاگتونو تحسين مي كنم.

    به اميد پايان انتظار

    بسم رب الشهدا

    دوست عزيز ممنون كه به ما سر زدين

    سلام

    خوش اومدي به خونه من

    اينجا هم قشنكه

    و مطالب مفيديه

    يه زماني من هم خيلي راجب دين تحقيق مي كردم

    ولي فعلا مرخصي هستم

    سلام . ممنونم از نظرتون . خيلي خيلي ممنونم .

    من يه كتاب دارم به اسم نيمه پنهان ماه كه شماره 2 آن مربوط به حاج همته . به روايت همسر شهيد . يه كتاب هم هست به اسم سردار خيبر كه نويسنده شو نمي دونم اما پيدا مي كنم . فقط اسمشو شنيدم .

    يه كاست هم هست به اسم نبرد بي پايان مربوط به سخنراني شهيده . اگه بازم مطلبي پيدا كردم حتما مي گم .

    سلام..

    مطلب خيلي جالبي بود و آموزنده!!!
    جدي ميگم..

    من توي شهري زندگي ميكنم(قم) كه يه دانشگاه بدين نام داره: شيخ مفيد!!
    تا بحال فكر نميكردم..در مورد اينكه چرا اسم اين اقا مفيده!!!
    واقعا جالب بود..

    موفق باشي و ممنون از اينكه خبرم كردي...

    خدانگهدار..

    پاسخ

    سلام. البته بايد بگم که لقب شيخ مفيد رو امام زمان روحي فداه به ايشون داده اند که انشاءالله در آينده اشاره خواهم کرد. در نامه اي از امام زمان به ايشون حضرت ايشون رو شيخ مفيد ناميدند

    سلام دوست عزيز

    از لطفتون ممنونم

    مطلب جالبي بود استفاده كردم اميدوارم موفق باشي

    خدانگهدار

    بسم رب المهدي

    سلام عليكم اميد واريم موفق باشيد ممنون از اينكه سر زديد

    يا علي مدد

    سلام وتشكرازحضوردرمعنا--موفق باشي--يامهدي ادركنا

    اى سرخ‏ترين سپيده! مهر خونين چشمانمان در انتظار صبح صادق ديدار توست كه هر بامداد سر بر مى‏كند، تا شايد دراين بى‏نهايت اندوه، نشانى از تو بجويد، كه بى تو راه گم كردگانيم در اين حيرت. اى وارث لب تشنگان! تشنه ديدار توايم و سال هاست كه جز سراب هزار رنگ دنيا، اجابتى به خود نديده‏ايم.

    بيا كه كام عطشناك زندگى در انتظار زلال حضور تو به تمنا نشسته است.

    در رؤيايى‏ترين شب هاى دل، نام تو آذين تنهايي هاى بى‏پايان ماست. اى بهترين هميشه و اى هميشه بهترين! انجماد ذهن خسته من، شعاعى از تو را مى‏خواهد تا زمستان زندگى را از طراوت بهار تو لبريز كند.

    اى تمام زيبايى! عشق تنها با تو معنا مى‏شود و دلدادگى، كودك نوآموز دبستان كوى توست.

    تو جانى و همه خوبي هاى عالم، كالبد.

    تو بهارى و همه فضيلت ها، چون شاخه‏هاى تودر تو، تو را انتظار مى‏كشند.

    اگر هنوز آيين مهرورزى غبار خاموشى نگرفته است، چون مهر رخ تو برآيينه‏ها مى‏تابد. اگر هنوز اميدى است، چون گرماى نفس‏ تو چون نسيم‏ بهارى، جان مى‏بخشد و شكوفايى مى‏آورد

    اى جانان جان! از فيض نگاه توست كه عشق در خانه قلبمان مى‏تپد، و رود زندگى در رگ هاى عمر، جارى است.

    ترنم عاشقانه‏ترين كلاممان، موسيقى آرام نام توست، كه به تار هستى، زخمه شوق مى‏زند و آهوى عاشقى را چابك تر از هميشه به هر سو مى‏برد.

    اى هميشه سبز! چشم به راه آمدنت، در جاده‏هاى سرد انتظار، ره مى‏پيماييم. شايد آينه اشكمان نيم نگاهى از رخ مهتابى‏ات را حسرت به دل نماند.

    همه هستى‏ام را كه ذره‏اى از لطف بى‏نهايت اوست، خاك قدمت كردم، شايد بيايى و نفسى بر اين خاك تيره ، پاى عنايت گذارى. آنگاه است كه چشمان هميشه منتظر نرگس، توتيايى خواهد يافت كه جهانى را تواند روشنى بخشد و قافله هستى را راه نمايد.

    اى مهربان‏ترين! ببين كه از اشك، سرشارم؛ ببين كه مرغ دلم در آسمان آرزوها چگونه بال و پر مى‏زند؛ ببين كه دستان نيازمند، جز در آستان تو اجابت را نمى‏يابد. پس بيا و شب هاى تنهايى دلم را كه در هر گوشه آن هزار يلدا خفته است، ستاره باران كن

    همچو خورشيد از وراي ابرها

    چون نگاري از پس ديوارها

    عاقبت او خواهد آمد

    چيست اين

    سايه سرد نگاهي منتظر

    آه بغض آلوده اي از سوز دل

    ناله مرغي گرفتار قفس در آرزوي پرزدن

    گوشه اي تنها نشسته

    زانوانش در بغل

    چشمه جوشان اشكش چون هميشه

    زير لب مي‌گويد اين را

    خواهد آمد،خواهد آمد

    ندبه هاي صبح جمعه

    لحظه‌هاي بي سرانجامي

    نرم نرمك نخل اميدش به زردي مي‌گرايد

    شعله اش خاموش مي‌گردد

    پلك‌هايش روي هم آرام مي‌گيرند

    ليك گويي آسمان فرياد مي‌دارد

    كين طلوع فجر صادق زان شب بي مهر تنهاييست

    اين غروب شام تار تيره‌بختي هاست

    صبج نزديك است ياران

    گوش بسپاريد

    اين اذان صبح اميد است

    خيز اينك نوبت تكبير و ذكر است و سجود آنگه سلام

    السلام اي ذكر اكبر السلام

    خيز بايد كوچه را آذين كنيم

    بار بنديم و صنم را زين كنيم

    يار مي‌آيد نه وقت خفتن است

    بهر مهمان كردنش كاري كنيم

    صبح نزديك است تا كي پيله بر اطراف خود پيچيده‌ايد

    سربرآريد

    گوش بسپاريد

    باد، باران، رود، چشمه

    هركجا، هردم، به هر كس مي‌رسند

    با هم اين آهنگ يكتا را نوازش مي‌كنند

    اين غروب شام تار تيره بختي‌هاست

    صبح نزديك است ياران

    دنيا پر از گل مي شود وقتي بيائي

    تنها به هم پل مي شود وقتي بيائي

    لبها همه خشكيده اند اي جان كجائي

    هر روز و شبها خواندمت شايد بيائي

    ماها همه مهر تو را در دل نشانديم

    دستان پر مهر تو را بر لب فشانديم

    كشتي عمر كوتهم بر گل نشسته

    بازآ كه از دوري تو دل هم شكسته

    بازآ تو اي اميد من مهدي كجائي

    شادي نيايد بر لبم تا تو بيائي

    اي تو طبيب درد بي درمان قلبم

    من بي تو هر شب تا سحرها غرق دردم

     <      1   2   3   4   5      >