مولا جان!!

نميدانم ميداني اين روزها چه ميگذرد به سراپرده محبت تو؟ دلم را ميگويم، هماني که زيور عشق به گردنش آويختي و حلقه بندگي به گوشش انداختي. هماني که تک درختي خواستيش که تنها او باشد و آسمان تو. هماني که از ظلمت گناه آورديش در تشعشع عشق. هماني که در جنگل سرخوردگي آنگاه که درندگان گمگشتگي سخت به دنبالش بودند ، صيد تو شد ، هماني که... چه ميگويم؟؟

مگر ميشود نداني؟؟!

مگر ميشود ريشه عشق مرا از مزرعه ضميرت بيرون آري؟ مگر ميشود اين حباب سرگردان را به سختي صخره ها بسپاري؟ نه! غير ممکن است... پس بال پرنده اميدم را به تير يأس نشکن!

تخم خرسندي را بکار در گلدان خيالم. آخر کلبه يقينم را موريانه ترديد ويران ميکند بي نسيم شفاعت تو! برکه توکلم ميخشکد بي رود رعايت تو!

من ميميرم بدون تو ، ميشکنم ، ترک ميخورم ، اي همه آرزويم ، اي آشيان کبوتر خيال من، اي همه قيل و قال من!... آري.

همه هاي و هوي من از ان است که دلبسته اين کويم. تو خود گفتي بيا به سويم. نگفتي؟

پس چرا دوري؟

چرا مهجوري؟؟

ما کجا و واحه حيراني؟؟ ما کجا و شام شيطاني؟؟ ما کجا و سياهي زمستاني؟؟

مولاي من!

من اگر دري ديگر کوبيده بودم، اگر ضريح حريمي ديگر بوسيده بودم ، اگر خبري ديگر شنيده بودم و اگر به هواي ديگري پريده بودم که اينجا نمي‌آمدم.

اصلا... اصلا تو را نميشناختم. نامي از تو نميبردم. دل من دخيل به تو بسته . از اغيار رسته و مقابل تو نشسته است.

بنازم به بزم محبت که آنجا!!!

......

چقدر اشناست ..نه؟؟

چقدر جاي تامل داشت! آره وابسته شدن! مهم شدن! تو ليست دعاها رفتن و كسايي كه هيچ وقت نديديم!
خواستم بگم حسوديم شد... اما نشد!!!!!
و آقايي كه هميشه و همه جا آگاه به احوال ماست!
هميشه يكي منتظر نگاهمونه و ما...
خيلي كمتر از 3ماه!!! يك صحبت يك ساعته مي تونه آدمو براي يه عمر پابند كنه!
اونوقت يه كتاب حرف مي خونيم! يه كتاب باهامون حرف مي زنن و انگار نه انگار!!!!!!!!!
اونوقت ما چيكار مي كنيم؟ واقعا چكار مي كنيم؟!
بمير من!
بمير!!!!
التماس دعا

سلام..

اولا چرا اين مطلب عنوان نداره؟؟بپا زندگيت بي عنوان نشه ....

ميگذاشتي اميد و آرزو!!!چه طور بود؟؟

3 ماه؟؟!!!!20 وو چند سال؟؟؟؟

انسان ها موجودات مقدسي هستند و نگراني واسشون جايزه ولي هر كسي نه!!!

در مورد كلمات درست فكر كن ...

دوست دو طرفه است....اگه نگران كسي ميشي بايد اونم متقابلا ..!!!!

هر چند كه از جنس خودمون هستي و اين اسلوب ها وقانون ها حاليت نميشه...

از روايتتون هم تشكر استاد

ولي من كه نه از عربيش نه از فارسيش چيزي نفهميدم..بي زحمت ترجمه روانترشو بنويسيد

گفتي :دوستداران اون خاندان..دوستدار نه طرفدار و پيرو...

چون اگه بگي دوستي مسئوليتي گردنت مي افته كه ....ولي خداي همه بزرگه

همون جمله هميشگي...هيچي!!!

زياد هم دنبال جواب سوالت نگرد كه از عذاب وجدان بايد سربزاري و ....

هان !

چرا من حرف ميزنم...دعا كن جايي كه نبايد حرف نزنم...

يا حق

رسيدن به مقام رضا،كم سعادتي نيست.خدا خودش كمكمون كنه....

به روزم

يا الله

سلام عليكم

واقعا مسئله اي كه مطرح كرديد جاي فكر و كار زيادي داره. اينكه چقدر تسليم خواست خداييم. تسليم با يقين همراهه. اگه از يوقنون بوديم...

از اينكه مثل هميشه به نكته مهمي اشاره كرديد ممنونم

ضمنا با اجازه ما هم شما رو لينك ميكنيم. شما هم با عنوان : هو معكم اينما كنتم ، محبت بفرماييد لينك كنيد مارو...

سلام ... خدا با شماست.

-----------------------------

در عوض ما بايد به خاطر اين آقا هم كه شده از گناهان دانسته بگذريم و از خدا توفيق بخواهيم به گناهان ندانسته هم ما را آگاه كند و توفيق تركشان را بدهد.

سلام

خدايا خودت به ما كمك كن. من هم نگران دوستانم ميشم. با خودم فكر كردم چقدر نگران امام زمانم ميشم؟ مگر نه اينكه هر گناه ما غمي به غمهاشون اضافه ميكنه؟

پس چرا نگران ايشون نيستم؟

اللهم عجل لوليك الفرج

سلام استاد!

آخر پست جديد ما رو ديدين يا نه؟! حس مي كنم همه خوندنش، اما زياد تمايلي به نظر دادن ندارن؟!!!

راستي اين اشعاري كه رو وبلاگتون خونده مي شه خيلي زيباس.. خدا خيرتون بده.

راستي قسمت دوم اون پست رو هم نوشتم: عصر يک روز بهاري: کفشها را بکنيم...آب در يک قدمي است!

از قرار امروز عصر بعد از دو سال دارم مشرف مي شم جمكران...

التماس دعا دارم آقا محمدعلي.

يا علي

سلام دوست عزيز

وقت به خير

اگه مايل باشين تادل لينك كنيم

موفق باشين

------------------------------------------------

بيا تا جان ما گردد فدايت

مکن محروم ما را از لقايت

يقين دارم تو سلطان جهاني

نراني از دردت هرگز گدايت

سلام عزيز محمد علي

كاش به اين مقام مي رسيديم كه :
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد

دست و قلم تان قوي تر از هميشه و انديشه تان سبزتر باد

سلام

خدا قوت

الان 45 دقيقه هست صفحه نظر جلوم بازه ولي هر چي سعي مي كنم يه نظر درخور پستتون بدم نمي تونم . به قول معروف حرف حساب جواب نداره

سه ماه و اين همه دلواپسي بعد بيست و .... سالو .....؟؟؟؟

گفتم چرا اشگم دگر بر تار زلفت گير نيست

گفتم چرا قلبم دگربرتار زلفت گير نيست

سربر زمين افکند و گفت:خود کرده رو تدبير نيست

گفتم بيا در بند کش اين بنده ي فرار را

گفتا اگر عاشق شوي کاريت با زنجير نيست

گفتم که ديگرگويي وافتاده ام ازچشم تو

با غم نگاهم کردوگفت:مهدي زنوکرسيرنيست

برقرار باشي

به نام خدا و با سلام

نشريه الكترونيكي دانشجويي صحيفه معرفت شما را به بازديد و مطالعه مطالب و مقالات منتشر شده دعوت مي نمايد

موفق و پيروز باشيد

سلام دوست داشتم يک شهيد بودم که هيچ کس من رو نميتونست شناسايي کنه دوست داشتم که بدنم ازش اثري باقي نميموند اما ميدونستم که خدام ازم راضيه دوست داشتم که جوان شهيد ميشدم اما امام زمانم ازم راضي بود دوست داشتم که ... اما حالا نميدونم چي هستم و کي هستم ؟نميدونم بايد ادامه اين زندگي رو چه کنم به چه اميدي چشمم رو هر روز باز کنم ؟ برام دعا کنيد ياعلي

سلام

بازم اينجا آژ شد و ما خبر نشديم.. هيييييييييي... ولي اينبار زياد هم دير نرسيدم. خوبه

3 ماه!... تا حالا نديدمش...! 3 ماه!

...........

يا علي