آقا ما دست خودمون نيست تا نرين شما همش ميايم و مي نويسيم
ديشب حرم بودم نمي دونم چرا همش اسم شما بر زبانم مي اومد و براتون دعا كردم كه با معرفت بريد.اين همسايه ما حتما شما رو خيلي دوست داره.
اينجا بوي كربلا مياد و دل من بيقراري ميكنه تو رو به همسايمون اون لحظه اول كه نگاهتون به شش گوشه ميفته از عظمتش به سجده ميفتيد براي فرج آقاي غريبمون دعا كنيد .
آب فرات خيلي خيلي دل آدم را مي سوزاند .مسجد سهله آدم فكر مي كنه خونه بابا ش واي آقامون اونجا هست .
راستي بنويسيد كه چطوري كربلا را گرفتيد فكر كنم از همسايه ما گرفته باشين هر وقت خواستيد بريد بگين تا ما ديگه نيام تو وبلاگتون بنويسيم . يك چيز ديگه روي تله زينبيه گوشتان را به ديوارهايش بگذاريد چون ناله هاي عمه مان را خواهيد شنيد.التماس دعا التماس دعا التماس دعا