سلامبراي داشته اي نه چندان بزرکبراي بودني نه به اندازه ي تمام روزهاي زندگيبه اندازه ي پوچي اين خاطره ي نا تمامبه انتهاي شبهاي تنهايي به تمام آن لحظه هايي که نيلوفر غم بود به پاي خسته ي نگاه منبراي آواز غمگين پرنده ي بي رمقمن براي تو تو براي ديگريمن به شوق تو و تو به شوق پرواز ...انتهاي مرا ببين و پر گير
سلامي ديگر داداشي
شايد من اشتباه مي كنم
اما طاقت من در زندگي بيشتر از اين نبود
آخرين نوشته ي من
آخرين حضور من
دوست دارم هيچ وقت فراموشت نكنم و نكني
داداشي تو هم بزرگي هم صاف
دعا يادت نره ها
بگو گمنام هميشه بود
هر وقت نوشتي خبرم كن
دوست دارم بخونم و عوضم كنه نوشته هات
داداشي
اگه بخواهم بگويم دوست دارم
زبانم ياراي گفتن نداره اما هميشه منتظرتم
يا حق