• وبلاگ : وبلاگ ايران اسلام
  • يادداشت : إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ
  • نظرات : 18 خصوصي ، 88 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    روزگاري که سرار شب بود تيرگي ها همه جا را پوشاند

    تيره ابري زتباهي آن روز پرتو مِهر خدا را پوشاند

    *

    بود در خاک حجاز آن روز مرگ با واژۀ دختر بودن

    چون که مولود کسي دختر بود حالتي داشت چو ابتر بودن

    *
    در دل خاک سيه ميکردند آن همه دُرّ وگهر را مستور

    روز وشب دست پدرها مي کرد دختران را به حقارت در گور

    *
    گريه ونالۀ طفلان مي داد خبر از واقعۀ شومي را

    در دل خاک نهان ميکردند بي گنه قامت مظلومي را

    *
    در چنين حال وهوايي يک شب آمد از عالم سرمد خورسيد

    تا کند شام سيه را روشن سر زد از بيت محمّد خورشيد

    *
    کردگارش به شب ظلماني مهر تابنده به احمد بخشيد

    دست حق در عطش آن صحرا کوثري را به محمّد بخشيد

    *
    ابر رحمت ز محبّت بارِيد کعبه از حالت ان دريا شد

    جلوۀ نور خداغ در عالم زهرۀ حضرت حق ،زهرا شد

    *
    آنقدر ارزش زن بالا برد تا که نامش به سر عرش نوشت

    کردش از دوزخ خجلت بيرون تحت اقدام وي افکند بهشت

    *
    بهترين مرد خدا در آفاق همسر دُخت پيمبر گرديد

    در حقيقت به گلستان ،بلبل همنشين با گل احمر گرديد

    *
    گر خديجه به جهان چون زهرا عصمت عرش خدا در شب زاد

    دامن زهرۀ حق ، زهرا هم شير زن همچو يکي زينب زاد

    *
    نالۀ نيمه شبش در يثرب وين همه اشک فراوان از چيست

    مادرا! جان حسينت برگو تربت پاک تو پنهان از چيست

    *
    نام پاکش چو سرودي است عزيز تا قيامت همه جا زمزمه است

    قدر اين فاطمه را بشناسيد هر چه داريم از اين فاطمه است