ميدونيد بعضي وبلاگات و بعضي پستها ارزش گذاشتن سه چهار تا كامنتو دارن واسه همين باز اومدم
امام در خطبه قاصعه درباره نزديكى خود به پيامبر (ص) جملات زيبايى دارد.
آن حضرت مى فرمايد:
شما مى دانيد مرا نزد رسول خدا چه رتبت است و خويشاونديم با او در چه نسبت است.
آنگاه كه كودك بودم مرا در كنار خود نهاد و بر سينه خويشم جا داد و مرا در بسر خود مى خوابانيد
چنان كه تنم را به تن خويش مى سود و بوى خوش خود را به من مى بويانيد.
و گاه بود كه چيزى را مى جويد و سپس آن را به من مى خوارانيد.
از من دروغى در گفتار نديد و خطايى در كردار نشنيد.
هنگامى كه از شير گرفته شد, خدا بزرگترين فرشته از فرشتگانش را شب و روز همنشين او فرمود تا راههاى
بزرگوارى را پيمود و خويهاى نيكوى جهان را فراهم نمود.
و من در پى او بودم چنان كه شتر بچه در پى مادر.
هر روز بر من از اخلاق خودنشانه اى بر پا مى داشت و مرا به پيروى آن مى گماشت.
هر سال در حرا خلوت مى گزيد, من او را مى ديدم و جز من كسى وى را نمى ديد.
آن هنگام جز خانه اى كه رسول خدا (ص) و خديجه در آن بود, در هيچ خانه اى مسلمانى راه نيافته بود
و من سومين آنان بودم.
روشنايى وحى و پيامبرى را مى ديدم و بوى نبوت را مى شنودم.