سلام برادر خوبم
عالي بود...عالي..مثل هميشه
يه تشكر هم بايد از جناب عشقي كرد كه شما رو دعوت كرد و ما رو با زهير آشنا!
موضوع معرفت هم كه عجب موضوعيه! هر چي توش ميگرد گم تر ميشي!
اينكه اون دل و ضمير پاك رو چه جوري بايد از آن خود كرد؟ چجوري بايد در پي معرفت دويدو گم شدو ديگه هم پيدا نشد ..كه در پس اين گم شدن وادي يقين و حقيقت نهفته ست
و هر كي در اين وادي داخل شد ديگه از وادي غفلت گم شد!
خوشا اين گم شدن!
به قول حسن زاده آملي : ( خنك)
خنك اين گم شدن!
يه چيزي مدتيه فكرمو به خودش مشغول كرده و اون اينه كه صاحب معرفت از كجا مي فهمه صاحب معرفته!
سوال شايد مسخره اي باشه
اما جوابش چيه يعني؟
آيا جوابي هم داره؟
زهير نميدونست صاحب معرفته..مگه نه؟
اين معرفت به دل هر كي بزنه گنجي رو بهش ميده كه حتي صاحبش رو هم خبر نميكنه!
...
دلم معرفت ميخواد!
همونو كه هر كي داشت رستگار شد
خدا به همه مون بده
در پناه حق
يا علي