• وبلاگ : وبلاگ ايران اسلام
  • يادداشت : ما هم زُهير هستيم!
  • نظرات : 16 خصوصي ، 104 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    داستان جالبي بود.

    ولي جالبتر قسمت اخرش بود . اونجا كه ما الان اگه دعوتنامه هم برامون بياد اينقدر خودمونو باور نداريم كه به جاي لبيك مي شينيم فكر مي كنيم چرا من ؟؟؟

    تازه جالبتر بعد همه فكرا و نتيجه هاي غلط همه چي يادمون ميره و روز از نو ...

    موفق وبرقرار باشيد