سلام
سفر و تفكردر انسان به اين شكل است كه:
بايد نقطه هاى آغاز را بررسى كنيم. دقت كنيم كه شروع حركت فكرى انسان از كجاست؟ تفكر او از چه منبع دست اولى تغذيه مى كند؟ اين مسأله اول است. بعد از اينكه اين منابع به وجود آمد و آن بينش هاى كلى براى ما شكل گرفت، شكى نيست كه از «تجربيات»، از «تاريخ» و از «عبرت ها» هم نتيجه گيرى و برداشت مى شود.
نتيجه گيرى; يعنى اينكه تفكّر انسان، تنها محدود به يك منبع نيست، گرچه از يك منبع آغاز مى شود و آن درك بلاواسطه انسان از خويش است. آگاهى هايى است كه توحيد و رسالت و امامت و معاد و نقش انسان را مى توانيم از آن نتيجه گيرى كنيم. و اين نقش اوست كه نشان مى دهد چه دستورهايى را عهده دار باشد و چه ميزان هايى را به دست آورده باشد تا آن دستورها را شكل دهد.
تفكر از اين منابع دست اول شروع مى شود و بعد با منابع بعدى روبرو مى شود. جهان بيرون از انسان يك منبع است; كه: «اَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا فِى اَنْفُسِهِمْ»با «وَ يَتَفَكَّرُونَ فِى خَلْقِ السَّموَاتِ وَ الاَْرْضِ» همراه است و در هستى هم تفكر مى شود. اين تفكر، با سير در تاريخ جوامع نيز همراه است: «اَوَلَمْ يَسِيرُوا فِى الاَْرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ».