سلامممنون از حضور و نظرتان بعضى وقتها ابرى مىآيد، امّا نمىبارد. برق مىزند، امّا نمىبارد. فرصتها را مىدهند، امّا ما بهره نمىگيريم. رمضانها آمده و رفته، اما جز خيس خوردن چركها چيزى برايمان باقى نمانده است. در همين شبهاى ماه رمضان، كه ما دور هم مىنشينيم و مىگوييم ماه رمضان جديد آمد. بايد مواظب باشيم و به خودمان فكر كنيم، ولى مانند كسى هستيم كه به حمام آمده است، ولى نه براى تطهير، كه براى بازى. وقتى بچه بوديم، نزديك عيد كه مىشد، ما را به حمام مىفرستادند. چند تا بچه بوديم، بدجنس و بازىگوش. گاهى سه ساعت در حمام مىمانديم. همديگر را مىزديم و پوست همديگر را مىكنديم ولى وقتى مىآمديم بيرون، پشت گوشها و پاهامان همه كثيف مانده بود. مادر ما هم كه خيلى دقيق بود، پشت گوشها و آرنجهاى ما را نگاه مىكرد و مىپرسيد: اينها چيه؟! ما را تنبيه مىكرد و گريه مىكرديم. ما حمّام رفته بوديم، اما بازى كرده بوديم. در مقام تطهير نبوديم. رمضانها آمده و رفته، امّا ما لَعْبِ به رمضان داشتهايم و جدّى نبودهايم. ماه رمضان كه شهر طهور، شهر تمحيص،ماه طهارت، ماه شستشو است، اما ماه شستشوى ما نبوده است. خدايا! به حق خودت قسم كه اگر ما را به خودمان واگذار كنى، از هيچ چيز دور نيستيم: »اَلهِى لا تَكِلْنِى اِلى نَفْسِى طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً«؛ اگر يك آن و يك لحظه به خودمان واگذار شويم، از دست رفتهايم. »وَ لا تُخْرِجْنى مِنْ التَّقْصيرِ«؛ از كلاس تقصير و كوتاهى، خودمان را بيرون نبينيم. »وَ لا تَجْعَلْنِى مِنَ الْمُعارينَ«.اين سه دعا به هم مرتبط است. كسى كه به خودش واگذار شد، رفته رفته خودش را كم و كوتاه نمىبيند، پُر مىبيند. وقتى كه خود را پر ديد، آنچه را كه بدست آورده، از او گرفته مىشود. دينش عاريه مىشود؛ چون شيطان در او نفوذ كرده است. پس اين شما و اين هم امكانى كه فراهم شده است: ماه پاكى و طهارت ، ماه تمحيص و آزمايش. اگر در اين حمام رفتيد، ديگر بازىها را كنار بگذاريد، كه يك عمر بازى كردهايم!
امميدوارم همواره در مسير اهل بيت ثابت قدم بمانيد