• وبلاگ : وبلاگ ايران اسلام
  • يادداشت : از نگاه كساني كه دوستشان داريم
  • نظرات : 14 خصوصي ، 67 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    گفتي: غزل بگو! چه بگويم؟ مجال کو؟
    شيرين من، براي غزل شور و حال کو؟

    پر مي زند دلم به هواي غزل، ولي
    گيرم هواي پر زدنم هست، بال کو؟

    گيرم به فال نيک بگيرم بهار را
    چشم و دلي براي تماشا و فال کو؟

    تقويم چارفصل دلم را ورق زدم
    آن برگهاي سبِِِِزِِِ سرآغاز سال کو؟

    رفتيم و پرسش دل ما بي جواب ماند
    حال سؤال و حوصله قيل و قال کو؟

    با کوچه آواز رفتن نيست
    فانوس رفاقت روشن نيست
    نترس از هجوم حضورم
    چيزي جزء تنهايي با من نيست
    ...
    ترسم نيست بي ترديد از جاده ، از سايه
    تاريکِ تاريکم ، من از من مي ترسم
    من از سايه هاي شب بي رفيقي
    من از نارفيقانه بودن مي ترسم
    ...