اما اگر خلوتت را كسي آشفته کند و آنگاه بفهمي كه چه زياد اسير مشتي لقلقه شده باشي و بداني كه چه از گذرگاه محبوبت فاصله گرفته اي چه رسد كه بر سر راهش نشسته باشي ...
مثل من ! شايد مثل خودت ....
وقتي كه بارها او را به تمنا خواسته ايم و خوانده ايم :
اي پيك پي خجسته كه داري نشان دوست
با ما مگو به جز سخن دل نشان دوست
اما دريغ از دنبال نشان رفتني ، دريغ از التهاب و جستجويي ، دريغ از...... ، شرم دارم ..... نشان دلدادگي ! هيچ .....
راستي مي شود جمعه ها ديگر نيايند !!؟
أللّهمّ عجّل لوليّك الفرج