سلام دوست عزيز:
بسيار وبلاگ خوب و خوب و خوبي داريد
فقط ميتونم بگم از خدا مي خوام علمتونو زياد کنه
و براي ما کوچيکترا هم دعا بفرماييد
شما که معرفتتون به خداي مهربون خيلي بيشتر از منه حقيره
اينو از مطالب خوبي که مينويسيد به راحتي ميشه فهميد
ممنون از حضورتون در وبلاگ آقا
و ممنون از کامنتي که گذاشتيد
از انتقادي هم که کرديد ممنون..نه من اصلا ناراحت نشدم
شما اولين کسي نيستيد که اين حرفو به من ميزنيد و مطمئن هستم که آخرين نفر هم نيستيد
يکي ميگه مثه اينکه داري با مادرت حرف ميزني.. و شما هم ميگيد داري انگار با پدرت حرف ميزني
اما من ميگم من با هيچ کدوم حرف نميزنم..من دارم با يه کسي حرف ميزنم که از پدرو مادرم هم بيشتر دوسش دارمو بيشتر محبتش توي دلمه
پس فکر نميکنم آقا ناراحت بشن
توي اين دنيا هر کسي با اون کسي که دوسش داره يه جور حرف ميزنه
يه شعر هست که ميگه
هر کس به زبان دل خود غرق نياز است
هر کس به سوي قبله ي خود رو به نماز است
راحت حرف زدنام با آقا رو نميتونم دليل براشون بيارم که شما رو قانع کنم..اما يه چيزو ميتونم بگم
و اون اينه که صميمي حرف ميزنم اونقدر زياد..تا بالاخره يه روز باهاش صميمي بشم
تا بالاخره يه روز به اون چيزي که ميخوام برسم
و اينجا يه چيزو نياز دارم که حتما بايد منو ياري کنه
اول اينکه خدا..خدا..خدا
دوم اينکه دعا..دعا..دعاي شما مومنين
که دعاي شما مومنين درگاهش مثه دسته ي چکش ميمونه
اينو يه کسي گفته که خيلي جاي تفکر داره..خوب فکر کن..ببين ميتوني بگي منظورش از دسته ي چکش چي بوده؟!
گفتم شايد اين حرفا رو براتون بگم بگيد حتما از انتقادم ناراحت شدي که اينجوري برام کامنت ميذاري
ولي نه!
اينطور نيست..اينجا نوشته ها رو ميشه با هر لحني خوند..اينايي رو که نوشتم هيچ کدومشو با ناراحتي ننوشتم
باز هم ممنون از حضورتون