سلام خوبي مطالبت واقعا ادمو جذب مي كنه
اميدوارم موفق باشي
راستي گفتم يه چند تا كتاب خوب حتما بهم معرفي كن
خداحافظ
قطره دلش دريا ميخواست ولي خدا هر بار ميگفت:تا دريا شوي راهيست بس طولانيهر قطره را لياقت دريا نيست.
قطره عبور کردوگذشت.قطره ايستاد و منجمد شد.قطره روان شد و راه افتاد.
قطره از دست داد و به آسمان رسيد.و هر بار چيزي از عشق و رنج و صبوري آموخت.
تااينکه روزي خدا گفت:امروز روز توست. روز دريا شدنت مبارک باد.
قطره اما ديگر وسيع شده بود حتي دريا بودن را تاب نداشت.
تعارف را به زمين پرتاب کرد و به خدا گفت:اگر از دريا بزرگتر هم هست نشانم بده آخر من بينهايت را ميخواهم.
خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت چون بينهايت بود.