الهي !!! ........
آمده ام تا در سايه مهر تو خستگي را از خود برانم و كوله بار سنگين گناهانم را بر زمين بگذارم.
آمده ام از جادههاي خطرناك غفلت، از گذرگاههاي ميان درّههاي وحشتناك سقوط.
آمدهام از راهي دراز، از سرزمين سياه خواهشها و اسارتها.
از پشت كوههاي آرزوهاي طولاني ، از آن طرف درياهاي غرور و خودخواهي.
از آن وابستگيها پوچ آمدهام تا سر در آستان پر عظمت تو بگذارم و هاي هاي بگريم ....
آمدهام تا دستهاي گنهكارم را بگيري ، تا كولهبار سنگينم را از پشتم برداري.
آمدهام با دلي خسته و مجروح، با رودهاي اشك، با مرواريدهاي توبه، با جامهاي خالي نياز، با كفشهاي اميد.
آمدهام تا در درياي مهر خود غرقم نمايي و آمده ام تا مرا ببخشايي.
آمده ام ، عاشق و مست
آمده آم تا گل آرامش را در دل بپرورانم و تا اطمينان درو كنم.
امدهام اي دوست
آمدهام تا نمازعشق بخوانم