نخـسـتـيـن نـقـش عـالـم ياعلي بود تـمـام اسـم اعـظـم ياعلي بود
مـلايـک را پـس از ذکـر خـداوند زهـر ذکـري مـقـدم ياعلي بود
چـو جـان در پــيکــر آدم دمـيـدند هـمـان دم ذکـر آدم ياعلي بود
از آن شـد بـر خـلـيـل آتش گلستان کـه ذکـر او دمـا دم ياعلي بود
اگر آن بت شکن برکف تبر داشت هـمـان نـقش تـبـرهم ياعلي بود
عصا در دست موسي يا علي گفت دم عـيسي ابن مـريم ياعلي بود
از آن شد بطـن ماهي جاي يـونـس که ذکرش در دل يـم ياعلي بود
به چاه و تخت شاهي ذکـر يوسـف چه در شادي چـه در غـم ياعلي بود
اگــر مــوسـي کـلـيــم الله گــرديــد کـلام او مـــســلــم ياعلي بود
دعـاي حـاجـيـان در گـرد کـعــبــه صـداي آب زمـــزم ياعلي بود
بــه بـام آســمـان از صــبـح آغــاز فلک را نقـش پـرچم ياعلي بود
چـو هــنـگــام ولادت گـريه کـردم بـِصورت