سلام بر خود تو!
خوب ديگه زندوني بودن همونيه که زندوني بشي ديگه! در رو ببندند و نذارند که فرار کني! شايد بگي نميشه اما گفتند ميشه. در رو نميبندند اما يکي دو نفر رو ميذارند دم در که خواستي بري بيرون بزنند توي سرت و بگند برگرد. خيلي خوب ميشه نه؟
دفتر پاره ميشه! اين دفتر پاره ميشه. اون يکي رو چيکار کنيم؟ البته اون هم پاره ميشه. پاره که نه! پاک ميشه اما جاي پاک کنش فکر کنم بمونه.
http://iranislam.parsiblog.com/-123071.htm
وقت کردي بخون!
يکبار يکي از دوستان داغون بود! همين مني که متصلم و انالله و ... رفت پيش يک بزرگي با کلي خجالت و شرمندگي! يک کلام اون استاد فرد رو زنده کرد. بهش گفتند اين شما نيستيد که گناه ميکنيد. نفس شماست! شما هم جداييد. پس خجالت نکشيد که پيش مامياييد. اتفاقا اوني هم که احساس شرم ايجاد ميکنه شيطانه که شما رو از راه جدا کنه!! (با اين اوضاع چطور روت ميشه بري پيش امام رضا؟؟ و...)
لطفا اينجا هم يک نظر بده که بتونم جواب بدم.
دوستان هم زياد جدي نگيرند. حرفي بود بين من و يکي از دوستان
يا علي