سلام به شما برادر بزرگوار
عزاداريهاتون قبول درگاه حق باشه .
اتفاقا اون قسمت از حرفهاتون رو كه گفتين نخونين و صفحه رو ببندين ،با دقت بيشتري خوندم ... چون انگار يه جورايي حرفهاي دل خودم بودن . حرفهايي كه ميخواستم محرم امسال توي وبلاگم بنويسم و خب بنا به دلايلي نشد ولي هيچ وقت براي گفتنشون دير نيست و بايد يه روز زده بشه
راست ميگين .... همه ي عزاداريها و بزرگ نگهداشتن اين ايام و صاحبشون رو خلاصه كرديم به چندتا مجلس روضه خوني و سينه زني و پوشيدن لباس سياه .... ميخوايم و آرزومونه كه از ياران امام بشيم ... ولي با اين وضع ، با اين اخلاقهامون ... هنوز ياد نگرفتيم اگه دل کسي رو برنجونيم بزرگترين گناه ها رو کرديم ولي راحت دل مي شکونيم و راست راست راه ميريمبعضي وقتها حس ميکنم همه ي اين کارها از روي ريا و تظاهرهو انگار واقعا هم هستکسي که ظاهرش سياه پوشه ، ولي توي باطن هزار تا گناه ريز و درشت انجام ميده از اين سياه پوشي قصدي جز ريا و تظاهر ندارهديدم و مي شناسم خيلي ها رو که با ادعاي مذهبي بودن ، خيلي از کارهايي که براي ديگران بد و ناروا ميدونن راحت انجام ميدن و به روي مبارک هم نميارن
مرگ خوبه فقط براي همسايه !!
خدا كمكمون بفهميم اين روزها براي كي داريم عزاداري ميكنيم
كمكمون عظمت اين شبها رو درك كنيم و وقتي ميگيم ميخوايم حسيني باشيم ، بدونيم حسيني بودن يعني چي ...
التماس دعا
يا حق