من كه ادعا ندارم. از ميدان خارجم.
ندارم دستت از دامن به جز در خاك و آن دم هم... كه بر خاكم روان گردي،بگيرد دامنت گردم
فرو رفت از غم عشقت دمم،دم ميدهي تا كي؟... دمار از من بر اوردي،نميگويي برآوردم!