بسم الله الرحمن الرحيم
سلام
قبل از اينكه نظرمو درباره مطلبتون بگم دوتا نكته عرض كنم:
1) كامنتهاي پارسي بلاگ كه شماره نداره نميتونم آدرس بدم.. اما درجواب يكي از كامنتها كه درمورد يه حديث پرسيده بود جسارتا ميخواستم يادآوري كنم حديث اينه:
من طلبني وجدني و من وجدني عرفني و من عرفني احبني و من احبني عشقني و من عشقني عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلي ديته و من علي ديته فانا ديته
2) درجواب يكي از كامنتها اين آيه رو ذكر كرديد كه « يهدي من يشاء و يضل من يشاء» فكر كردم شايد ذكر اين نكته خالي از لطف نباشه: ظاهر آيه يه جوريه آدم رو نااميد ميكنه.. فكر ميكنه كه خب پس ما هيچ كاره ايم و اينا... ولي آيه الله شبستري كه يكي از مفسرين عالي قدر بودن ميفرمودن كه اين « من» در اين آيه منِ موصوليه.. يعني اينكه فاعل يهدي نيست... يعني فاعل يهدي و يشاء باهم فرق داره.. گرفتيد؟ يعني هركس كه بخواهد خدا هدايتش ميكند... اينجوري اگه نگاهش كنيم هم اميدوارتر ميشيم.. و هم البته مسئوليت سنگين تر ميشه...
خب اما نظرم درمورد مطلبتون: راستشو بخوايد من متوجه نشدم اين مطلبتون چه حرف اضافه تري نسبت به پست قبلي داشت! البته نه اينكه حرف جديد نداشته باشه ولي نه اونقدري كه از وبلاگ ايران اسلام انتظار ميره.. چه خوب بود اگر به جاي اينكه دوباره نقل زندگينامه ايشون رو بكنيد چندتا از اون خاطرات زيبايي كه ميفرماييد سخنرانها گفتن رو بگيد.. يا يه كمي از تاريخچه خود همايش افلاكيان مينوشتيد.. خلاصه اينكه وقتي تيتر مطلب رو خوندم انتظار داشتم خيلي مطلب پربارتري بخونم.. شايدم من توقعم زياديه.. شرمنده.. خب اينم يه نظره ديگه.. اقلا با اون نظر « خوب بود استفاده كردم » همچين يه كم فرق داره. تنوع هم خوبه ديگه .. نه؟
منتظر مطالب بعديتون هستم.
موفق باشيد. درپناه حق