• وبلاگ : وبلاگ ايران اسلام
  • يادداشت : غدير ثاني
  • نظرات : 8 خصوصي ، 96 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    1

    خدمت برادر گرامي و ارجمندم سلام عليكم

    با كمي تاخير من هم اين عيد بزرگ رو به شما و تمام مسلمانان جهان تبريك ميگم

    جونم براتون بگه كه ماهم تو شهرمون روز دهم ربيع الاول رو مردم جشن ميگيرند،اين روز بين مردم شوشتر به نام عيد عمركُش معروف است.به اين صورت كه عروسكهايي با چوب ميسازند(به گفته مردم اين عروسكها عمر هست )وشعري با زبان محلي شهرمون ميخوانندو انها رو اتش ميزنند .بعد با شيريني و انواع خوراكيهاي اصيل شوشتر پذيرايي ميكنند.يك مراسم بسيار ديدني و قشنگ كه قدمت ديرينه اي دارد.

    نمي دونم چرا وقتي ما بچه شيعه ها چيزي مينويسيم ويا كاري انجام ميديم اولين مخالفان ما از خودمون هستند؟؟؟ و درد آور تر اينكه مدام سخن امام بزرگوارمون رو تكرار ميكنيم كه امام فرمودند سال وحدت و مشاركت ملي؟؟؟

    چرا تا حرف از وحدت مياد همه ذهنها به سمت شيعه و سني سوق پيدا ميكنه؟

    وقتي ما هنوز بر سر اين مسئله كه بسيار مهم است تفاهم و يا بهتر بگم وحدت نداريم چطور ميتونيم كلمه زيباي وحدت رو به زبون بياريم .يه مثال ميزنم و با اين مثال به خانم ناظم ميگم كه من هم با شما موافقم

    سال 82 قسمت شد رفتم مدينه منوره يادمه اونجا به ما اجازه نمي دادن بر تربت سجده كنيم يا بايد دزدكي تو دستمون قايمش ميكرديم يا بايد از سجده بر تربت منصرف ميشديم و ميدونيد كه براي ما كه عمري بر تربت سجده كرده ايم سخت بود.يادمه تربت رو اگر از كسي ميگرفتند درون سطل زباله ميانداختند.يكي از ماها حق اعتراض نداشتيم چون با هم وحدت نداشتيم و نداريم . يادمه يه روز واس خاطر اينكه بر پيامبر صلوات فرستاديم و اخرش گفتيم و آل محمد دقيقا وسط خيابون از اتوبوسي كه براي زيارتهاي دوره اي ميامد پيادمون كردن نزديكهاي قبرستان ابوطالب و چه خيابون شلوغ و پر ترددي هيچكس از ماها اعتراض نكرد حالا اونجا اون وحدت كه ازش ياد ميكنيم كجا بود من نميدونم.يادمه بعضي اوقات كه دلم هواي خوندن زيارت عاشورا رو ميكرد با حسرت مينشستم رو همون پله كه با بچه ها قرارمون بود روبروي ناودان طلا قبل از اينكه بخونم اشكم سرازير ميشد باخودم ميگفتم ميخوام دعايي بخونم كه لعن بر همين امت توش نوشته شده همينهايي كه جلو چشمامون راه ميرند و پرده دار كعبه شدن همينايي كه يا رسول الله از زبونشون برداشته نميشه اما با اولادپيامبركاري كردن كه اولين تا اخرينشون سزاوار لعن شدند. يادمه ميخواستيم پارچه بخيريم وقت اذان ظهر بود ما از خريد منصرف شديم و اون مرد مغازه دار گفت من هم مثل شما شيعه هستم راحت باشيد به خريدن ادامه بدين با خودم گفتم اين يعني چي؟؟؟ ايا هركس شيعه ميشه نبايد وقت اذان هر چيز ي رو تعطيل كنه و دنبال حي علي خير العمل بشتابه؟ حرف اون مغازه دار خيلي برام سنگين اومد چرا ما نبايد در اعمالمون و اعتقاداتون كمي پايبندترو استوارتر باشيم اصلا ميدونيد چيه من فكر ميكنم ضعف شيعه و مظلوميت شيعه فقط به سستي در اعتقاداتشون هست انها در اعمال غلط خود پايبندترند تاما در اعتقادات درست خود انها بعد از تحقيقات و مناظره هاي طولاني مسلمان ميشوند اما بعضي از ماها فقط با ديدن دوركعت نماز انها سني ميشويم.يا مجذوب اعمالشان ميگرديم .و خيلي موارد ديگه كه فكر ميكنم زيارت خانه خدا وجذبه ي ان يك طرف و ديدن اين صحنه ها و احساس غربت كردن ها هم يك طرف،غربتي كه از بين خود ما شيعه ها سرچشمه ميگيره.

    اما اگر يكي از همين سني ها به مساجد ما بيان هيچكس بهش گير نميده كه چرا دست بسته نماز ميخوني يا چرا اينجوري وضو ميگيري و اونا خيلي با افتخار اين كار رو انجام ميدن و ماهم چون خير سرمون وحدت ملي رو ميخوايم رعايت كنيم چيزي نميگيم. به خانم بهناز ميخوام بگم كه خواهر گرامي وقتي ما ميدونيم وضوي ايشان باطل است و نمازي كه ميخوانند صحيح نيست پس چرا بايد حسرت وسواس انها را نسبت به نماز بخوريم حسرت وقتي جايز است كه بداني مقدمه ي كاري صحيح ،اصولي ،و بر مبناي دين اسلام و قران باشد،تلاوت قران با وضو ثواب دارد وضويي كه صحيح باشد.حالا شايدسني ها بگند وضوي ماشيعه ها باطل هست ما ميگيم وضوي پيامبر صحيح و ماهم به روش ايشان وضو ميگيرم ميخوام بگم بهناز خانم ديديد چطور وضو ميگيرند ؟؟اگر ديديدپس ديگه قران خوندن اونا هيچ حسرتي نداره عمل انها ارزشمند است اما نزد ما ، اما ايا نزد خدا و رسول خدا هم ارزشمند است؟؟؟