• وبلاگ : وبلاگ ايران اسلام
  • يادداشت : اللهم الرزقنا زيارة...
  • نظرات : 7 خصوصي ، 60 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    اول ذي الحجه شب سالگرد ازدواجشان بود، به چشم هاي يکديگر نگريستند و بعد هر دو خنديدند، زمين وآسمان هم خنديد.

    در انعکاس نگاه زن، دو دختر ديده مي شد،

    يکي آرام مثل ام کلثوم و يکي صبور مثل زينب.

    و در تلالو نور چشمان مرد هم دو پسر،

    يکي غريب مثل حسن و يکي شهيد مثل... حسين.

    نمي دانم چرا به نام حسين که رسيدند، باز به يکديگر نگريستند و بعد اشک مهمان چشم هايشان شد...

    زمين و آسمان هم گريست...

    نيک ياور آقاي محمدعلي

    با خوندن مطالبتون در خصوص زيارت ياد اون اديبي شيرين سخن افتادم :

    امر علي اليار ديار سلمي

    اقبل ذاالجدار و ذاالجدارا

    و ما حب الديار سغفن قلبي

    ولکن حب من سکن الديارا

    بر ديار سلمي مي گذرم، اين ديوار و آن ديوار را مي بوسم.

    دوستي آن ديار، قلب مرا شاد نمي سازد، بلکه محبت ساکن آن است که مرا به وجد و سرور مي آورد.

    راستي تا عاشورا ديگه چيزي نمونده ها...

    پاسخ

    سلام. ممنونم. عرض شود كه قبل عاشورا عرفه داريم... و شهادت مسلم... دعا كنيد توفيق دركش رو هم داشته باشيم. يا علي