• وبلاگ : وبلاگ ايران اسلام
  • يادداشت : فدك 2
  • نظرات : 19 خصوصي ، 93 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    با عرض سلام مجدد

    با مطلب زير (جوابيه آقاي قزويني به مولوي اسماعيل زهي مسجد مكي زاهدان پيرامون افسانه خواندن شهادت حضرت زهرا) در خدمت دوستانيم.

    فرصت كرديد مطالعه بفرماييد.


    اين سخن علامه حلي (ره) و كليني (ره) و شيخ طوسي (ره) و ... نيست، سخن امام الائمه أهل سنت است، سخن ابوالمعالي جويني است:

    در آخرين لحظات حيات پيامبر اكرم، چشمش به زهراء افتاد و قطرات اشكش جاري شد. سؤال كردم كه يا رسول الله چرا گريه مي‌كني؟

    فرمود وقتي نظرم به زهراء افتاد، به ياد آوردم مصايبي را كه پس از من به زهراء وارد مي‌شود. مي‌بينم كه ذلت و خواري داخل خانه زهراء شده، حرمت او را شكسته‌اند، حق او را به يغما برده‌اند، ارث او را تصرف كرده‌اند، پهلوي او را شكسته‌اند و جنين او را سقط كرده‌اند در حاليكه او فرياد مي‌زند كه يا محمدا، ولي كسي كمك نمي‌كند. از مردم كمك مي‌طلبد ولي كسي به فريادش نمي‌رسد ... اول كسي كه به من ملحق مي‌شود، زهراء است. پس او مي‌آيد نزد من درحاليكه محزون و گرفته و غمناك و حقش غصب شده و به شهادت رسيده است.