• وبلاگ : وبلاگ ايران اسلام
  • يادداشت : اميد2
  • نظرات : 9 خصوصي ، 67 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    گنبد افلاک

    برادر مهربان و بزرگوارم سلام ، بايد زودتر خدمتتان مي رسيدم اما اين روزها خيلي گرفتارم . نکاتي را که مايلم حضورتان عرض کنم بر مي گردد به بخشي از مطلب اميد 1 آنجا که دوست شما ، 3 عامل را براي در خانه خدا نرفتن براي حوايج خود بيان مي کند :" گفت 1- مگه حاجت ما رو نميدونه؟ 2- وقتي نميده ديگه براي چي برم؟ 3- اينقدر من گناه کردم که خدا من رو نميبخشه چه برسه به اينکه حاجتم رو بده!" که البته شما به عوامل 1 و 3 پاسخ داده ايد من مختصر درباره عامل 2 مي خواهم بحث کنم . آقاي اميني عزيز ، در بيان کلمات بايد بيشترين دقت را کرد به دليل آنکه هر کلمه بار معنايي خاصي دارد من نمي دانم چرا وقتي مي خواهيم اصرار در دعا را بيان کنيم از مثال گدا استفاده مي کنيم گاه حتي مداحان در پايان جلسات ، بيت گر گدا کاهل بود تقصير صاحبخانه چيست را مي خوانند با کلماتي نظير بيچاره شب آخر روضه هست و نتيجه نگيري کجا مي خواهي بروي و ... حالا شما که خوب گفتي آدم ميخواد گدايي هم بکنه بايد خوب گدايي کنه! خدا هم گداي سمج رو دوست داره مي توان اصرار در دعا را زيباتر و بهتر بيان کرد اينگونه بيان کردن اصرار در دعا خطر به ورطه نا اميدي از رحمت خدا را به دنبال دارد به اين نحو که فردي که به هر حال حاجتش مستجاب نشده (مثل دوست شما) در پاسخ سوالش که وقتي حاجتم را نميدهند چرا باز بروم؟ فقط به اين بسنده کنيم که سستي و کاهلي از خود توست که صاحبخانه در را برايت باز نکرده است ، او خود را به دور از رحمت خداي رحمان چنان احساس مي کند که شيطان در اثر وسوسه و القاء چنين نظري او را به ورطه ياس از رحمت خدا مي کشاند که به نص قرآن از خصوصيات کافران است . برادرم محمد علي جان ، من اگر به جاي شما بودم به جاي آدم ميخواد گدايي ... چنين براي دوستم و خوانندگان وبلاگم مي نوشتم :

    امام صادق عليه السلام مي فرمايد : ان المومن ليدعوا الله عزوجل في حاجة ، فيقول الله عزوجل اخرِوا اجابته شوقا الي صوته و دعائه فاذا کان يوم القيامه قال الله عزوجل :عبدي دعوتني فاخرته اجابتک و ثوابک کذا و کذا و دعوتني في کذا و کذا فاخرت اجابتک و ثوابک کذا و کذا . قال : فيتمنا المومن ان لم يستجب له دعوة في الدنيا من ما يري حسن الثواب (اصول کافي ج 2 ) مومن خدا را براي خواسته و حاجت خويش مي خواند ، خدا مي فرمايد اجابتش را به جهت اشتياقي که به صدا و دعايش دارم به تاخير بياندازيد پس وقتي که روز قيامت فرا مي رسد خداوند مي فرمايد بنده من مرا خواندي پس اجابتت را به تاخير انداختم وثواب تو چنين و چنان است و مرا خواندي در چنين و چنان ( منظور نوع و تعداد دعاهاي بنده است) پس اجابتت را به تاخير انداختم و پاداش تو چنين و چنان است حضرت مي فرمايد در آن هنگام مومن آرزو مي کند اي کاش هيچ حاجتي از او در دنيا مستجاب نمي شد به جهت نيکويي ثوابي که به دست آورده است .

    به علاوه خدايي که خالق ماست نيازهاي ما را حوايج ما را بهتر از ما مي داند و ارحم الراحمين است اگر به خير و صلاحمان باشد حتما حاجت هايمان را برآورده مي کند که فرمود : عسي ان تکرهوا شيئا و هو خير لکم و عسي ان تحبوا شيئا و هم شر لکم و الله يعلم و انتم لا تعلمون . اگر هم به مصلحتمان نباشد و اجابت نشود باز هم ضرر نکرده ايم که ثوابش در نامه عملمان ثبت مي گردد( متن روايت) آري براستي اينچنين چراغ اميد در دل بنده روشن و فروزان مي ماند . سلام مرا به دوستتان برسانيد و بگوييد چه خداي مهرباني داريم

    پاسخ

    عرض سلام خدمت برادر بزرگوارم. فرمايشات شما صحيح است اما اين بحث بحثي ادامه دار است. پست جديد وبلاگ رو مطالعه بفرماييد. يا علي