سلام
اينجا خونه ي نو نيست. اينجا يه محليه براي يافته هامون از تفسير... مباحثاتي بين من و آنتيك و بي دل ... خونه ي اصلي همون حريم دل هست
به هر حال ممنون از لطفتون
اول ممنون كه منو قابل مي دونيد سر مي زنيد و از اينكه آپيد خبرم مي كنيد
دوم بله متاسفانه درس ها كه زياد هستند
سوم اينكه كاش...
اميدوارم خودش دستم رو بگيره
يا حق
به نام خدا
منم آپ كردم اين مطلبو هم سيو مي كنم و بعدا مطالعه مي كنم
فقط نمي دونم چيه خدا كنه ...
التماس دعا
خداي من! همه عمر بر ندارم سر ازين خمارو مستي كه هنوز من نبودم كه تو در دلم نشستي
اَللّهُم ارْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُودِ وَثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَاَصْحابِ الْحُسَيْنِ الَّذينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ عَلَيْه ِالسَّلامُ
خدايا روزيم گردان شفاعت حسين عليه السلام را در روز ورود (به صحراى قيامت ) و ثابت بدار گام راستيم را در نزد خودت با حسين عليه السلام وياران حسين آنانکه بي دريغ دادن جان خود را در راه حسين عليه السلام
ممكنه لطف بفرماييد و آدرس سيد مرحوم كه فرموديد رو بديد؟
حالم خوب نيست. ممنون ميشم
وبي رو با موضوع عاشورا راه اندازي كردم و به شدت به ياري دوستان نيازمندم
ممنون ميشم من رو با نظرات و انتقادات خردمندانتون ياري كنيد
درپناه حق
ياعلي
فقط و وفقط خدا خيرتون بده
نوشته هاتون منو مي كُشه
اجرتونو اوني كه بايد بده مي ده!
بسيار عالي اشاره كرديد
اما خواب زمستوني من به نارضايتيم از خودم بر مي گرده
وقتي آدم از خودش و رفتارش ناراضي باشه نياز به يه بازنگري داره
مشكل من خودم هستم
مي خوام يه كم به اين مسئله فكر كنم
اميدوارم زود به تيجه برسم . برام دعا كنين
سلام، از مطالب خوبتون درباره مومن و مرگ استفاده كردم...
امام علي مي فرمايند: انسانها در خوابند، وقتي ميميرند بيدار ميشوند...مرگ براي مومن آغاز رهايي و پرواز است و عزيزاز دست رفته ي ما هم براستي رستگار شد. عليرضاي ما هر روز روحش را با تلاوت قرآن تازه ميكرد . هم خدمتگزار خوبي براي مردم بود و هم عاشقانه عبادت ميكرد. او رفت ولي ما درغم از دست دادنش همچنان عزاداريم.
براي ما دعا كنيد كه تنها مرهم دلمان اميد پيوستن به اوست...
خوب خيلي خوش بينيه كه بلاها رو به پاي امتحان الهي بزاريم و خودمون رو تو جمع ادمهاي خوب بدونيم. اگه واقعا بلا باشن چي؟ اگه خدا با هامون قهر كرده باشه چي؟
سلام بر خود تو!
خوب ديگه زندوني بودن همونيه که زندوني بشي ديگه! در رو ببندند و نذارند که فرار کني! شايد بگي نميشه اما گفتند ميشه. در رو نميبندند اما يکي دو نفر رو ميذارند دم در که خواستي بري بيرون بزنند توي سرت و بگند برگرد. خيلي خوب ميشه نه؟
دفتر پاره ميشه! اين دفتر پاره ميشه. اون يکي رو چيکار کنيم؟ البته اون هم پاره ميشه. پاره که نه! پاک ميشه اما جاي پاک کنش فکر کنم بمونه.
http://iranislam.parsiblog.com/-123071.htm
وقت کردي بخون!
يکبار يکي از دوستان داغون بود! همين مني که متصلم و انالله و ... رفت پيش يک بزرگي با کلي خجالت و شرمندگي! يک کلام اون استاد فرد رو زنده کرد. بهش گفتند اين شما نيستيد که گناه ميکنيد. نفس شماست! شما هم جداييد. پس خجالت نکشيد که پيش مامياييد. اتفاقا اوني هم که احساس شرم ايجاد ميکنه شيطانه که شما رو از راه جدا کنه!! (با اين اوضاع چطور روت ميشه بري پيش امام رضا؟؟ و...)
لطفا اينجا هم يک نظر بده که بتونم جواب بدم.
دوستان هم زياد جدي نگيرند. حرفي بود بين من و يکي از دوستان
يا علي