• وبلاگ : وبلاگ ايران اسلام
  • يادداشت : غدير ثاني
  • نظرات : 8 خصوصي ، 96 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    با نام خدا

    برادر دوست داشتني و دلبندم سلام. اميدوارم از فضولي هايم نرنجيد كه حتماً چنين است. در ذيل چند نكته را به عرض مي رسانم.

    اولاً، اگر به خلفا لعن نشود، چه زياني متوجه مسلمانان و شيعه مي شود؟ چه ضرورتي دارد كه اين قدر به لعن خلفاء‏ تأكيد مي شود؟ چرا بايد يك امر كه نهايتش يك امر مستحبي است، اين قدر مورد تأكيد قرار مي گيرد؟ اگر خلفاء‏ لعن نشوند، كدام واجب ديني معطل مي ماند؟ چرا بايد به يك چيزي كه جزو واجبات ديني نيست اين قدر پافشاري شود كه هميشه ورد زبان شيعه شود و حتي آن را در عمل از ذكر خدا مهم تر بشمارند؟

    اگر اهتمام به يك امر مستحب صرف بود، سخني نبود. سخن در اين است كه اين امر مفسده هاي بزرگي به همراه دارد. آيا شيعه اي كه همواره در شب و روز بر خلفا لعن مي فرستد، ديگر زمينه اي براي وجود وحدت شيعه و سني باقي مي ماند؟ ما با تأكيد بر لعن در نهايت به اينجا خواهيم رسيد كه گور باباي وحدت؟

    ثانياً هرگز اين بيان قانع كننده نيست كه چون اهل سنت يا بعضي از آنان با وحدت همراهي نمي كنند، پس ما نيز نبايد با وحدت تأكيد داشته باشيم؟ يا چون در عربستان با شيعه چطور رفتار مي شود، پس بايد ديگر ما ديگر كار خودمان را بكنيم.

    ثالثاً، عنايت داشته باشيد كه شما تنها نيستيد كه از لعن خلفا سخن مي گوييد. بياييد آمار بگيريد در ميان وبلاگ هاي شيعي چند درصد به لعن خلفا نمي پردازند. من به ندرت وبلاگي را ديده ام كه لعن خلفا را مذمت كرده باشد. وبلاگ شما به فرض كه يك درصد لعن ها را بفرستد با لعن هاي وبلاگ هاي ديگر مي شود نود در صد.

    رابعاً ستم خلفا يك امر تاريخي است و خلفا در 1400 سال پيش ستم كردند. اين چه ربطي دارد به اهل سنت در زمان حاضر كه اغلب آنان روحشان از اين ستم ها بي خبر است؟ ما با لعن هاي خود مي آيم كساني را هيچ ستمي به اهل بيت نكرده اند، مي آزاريم. آنان هيچ باور ندارند كه خلفا ستمگر بوده اند. ترديدي نيست كه آنان آيات قرآن را مي خوانند. از جمله آياتي كه در آن آزاردهندگان پيامبر را لعن كرده است و اهل سنت نيز با قرائت اين آيات آنان را لعن مي كنند.

    خامساً اگر ما به جاي لعن بتوانيم محبت اهل بيت را در دل مخاطبانمان اعم از شيعه و اهل سنت نفوذ و رسوخ بدهيم، غرض ما از لعن تأمين است. زيرا وقتي اهل سنت به طور طبيعي به اهل بيت عشق بورزند، به سخنان آنان هم عشق مي ورزند و عمل مي كنند و از دشمنانشان برائت مي جويند. من مي گويم باييم فقط از خوبي ها و سخنان ارزشمند ائمه سخن بگوييم و دست از لعن برداريم و لعن را به دل علاقه مندان و محبان اهل بيت بسپاريم و به همين اندازه كه قرآن آزاردهندگان پيامبر را لعن كرده است، بسنده كنيم.

    بگذريم از اين كه لعن خلفا تا چه اندازه مستند است و مستندات آن تا چه اندازه اعتبار دارد و خاستگاه آن كجا بوده و غلات شيعه در جعل اين روايات چقدر دست داشته اند و نيز از اين كه وثاقت زيارت عاشور و ديگر زيارت ها و ادعيه اي كه متضمن لعن خلفا هستند، چه اندازه است كه اين بسيار محل بحث است.

    نيز بگذريم از اين كه آيا خلفا كافر بوده اند و آيا مي توان كساني را كه ضروريات اسلام را انكار نكرده اند، كافر تلقي مي شوند يا نه كه اين نيز و مستندات مربوط بسيار جاي سخن دارد.

    ما بايد تأكيدات مقام معظم رهبري و مسئولان نظام بر وحدت شيعه و سني و اجتناب از دامن زدن به سخنان و اعمال تفرقه انگيز را ناديده نگيريم.

    ما بايد نگاهي فراتر از شيعه داشته باشيم. ما بايد جهاني بينديشم و سخن بگويم و رفتار كنيم و از حصار تنگ باورهاي قومي و مذهبي خود در آييم.

    دوست لبندم. ببخشيد روده درازي كردم و اگر خاطر شريف شما را آزردم پيشاپيش پوزش مي خواهم. به هر حال من عليرغم اختلاف نظر با تمام وجود تو را دوست دارم.

    عاشق باشي.

    پاسخ

    عرض سلام مجدد خدمت شما دوست گرامي. اولا: لزوم لعن بر غاصبان حق اهل بيت عليهم السلام امري نيست که به راحتي بتوان آنرا رد نمود. باز هم تاکيد ميکنم که اگر مطلب :آيا محبت مخالف لعن است؟ را مطالعه بفرماييد و در رد آن اگر مطلبي داريد بيان کنيد. انسان در محبت نسبت به شخصي بدون ابراز برائت نسبت به دشمن آن شخص ، ناقص عمل کرده است. نميتوان ادعا کرد که کسي را دوست داريم اما نسبت به دشمنان آن شخص ، غاصبان حق آن شخص ، توهين کنندگان به آن شخص بي تفاوت بود. فرض بفرماييد که پسري به دختري علاقه مند است و نسبت به او ابراز محبت ميکند. شنيده است که فلان شخصي حق پدر او را غصب نموده و به مادر وي جسارت کرده است. آيا همين شنيده براي او کافي هست براي ابراز برائت يا خير؟ چگونه ما ادعاي محبت نسبت به حضرت بقيه الله را داريم اما نبايد بغض نسبت به غاصبان حق پدر بزرگوارشان و جسارت کنندگان به مادرشان را در دل بپرورانيم؟ تازه اين واقعيت تاريخي از کتب اهل سنت قابل استخراج است اما به فرض شنيدن تنها نيز انسان محب اين برائت را در دل ميپروراند.---- فکر ميکنم در مباحث قبلي داشتيم که بزرگترين مشکل ما ترک مستحبات به بهانه ي مستحب بودن و انجام مکروهات به بهانه ي مکروه بودن است که اجازه نميدهد انسان در مسير سير الي الله به مدارج بالايي برسد. حال چطور امور مستحبي بي اهميت شد؟ فرموديد ذکر خداوند. عرض کنم که مگر ذکر علي عباده نيست؟ مگر ميشود نسبت به دشمن علي لعن کرد و از علي غافل بود که اين لعن بر پايه ي توجه به وجود او معنا ميابد. اينها حلقه هاي يک زنجير هستند که هرکدام ترک شود رشته از هم گسسته خواهد بود. در بحث مفسده اي که مطرح نموديد باز به همان بحث تکراري نگاهي بيروني يا دروني به مسأله برميگرديم که به اندازه ي کافي در موردش بحث شده است. در مورد وحدت هم بايد عرض شود که قبل از شعار بايد مشکلات حل شود. در چهارچوب بحث و تبادل نظر. نميشود گفت که مشکلات را فعلا بي خيال شويم و با هم برادر باشيم. بايد نشست و مشکلات را حل کرد. شما در منزل با همسرتان اختلاف داريد. شايد در بيرون و در مقابل ديگران به ظاهر اين مشکل را بروز ندهيد اما تا وقتي که مشکل حل نشود اين اختلاف باقي است. مثال ما و اهل سنت هم اکنون همين است. ما در بيرون جامعه ي اسلامي به اتحاد تظاهر ميکنيم اما آنها حتي اين ظاهر را هم رعايت نميکنند. بعد در داخل خانه اهل سنت با شديدترين تعابير شيعيان را متهم ميسازند اما ما ميگوييم چون بيرون از خانه بايد وحدت داشت پس در داخل هم ما سکوت کنيم!! حاشا و کلا! در کل اختلاف فلسطين و اسرائيل ايران حامي فلسطين است و بعد از مرگ صدام آنها عزاي عمومي اعلام ميکنند!!! در اختلاف مسلمانان و غير مسلمانان در سراسر جهان ايران حامي مسلمانان است ولي در جنگ اسرائيل و لبنان مفتي عربستان حمايت از حزب الله را گناه اعلام ميکند چون شيعه هستند و از اسرائيليها بدتر!! در بيان ثانيا شما بايد عرض کرد که با وجود تمام اين مسائل ما باز هم از مسلمانان حمايت ميکنيم اما بايد بدانيم که چرا حمايت ميکنيم. اگر اميرالمومنين سکوت کردند به خاطر اسلام بود نه به خاطر حق بودن خلفاء که در خطبه ي شقشقيه تمام مسائل را بيان ميکنند. اگر امام حسن عليه السلام صلح ميکنند به خاطر اسلام بود نه به خاطر لايق بودن معاويه لعنت الله عليه به صلح. ما خيلي از مواقع فراموش ميکنيم که به خاطر اسلام است يا به خاطر حق بودن ناحقان!! ثالثا عرض ميکنم که 99% بازديد کنندگان همين 90% وبلاگ شيعه را شيعيان تشکيل ميدهند. مطمئن باشيد با مباحثي که شخص من با اهل سنت دارم آنها هم با وبلاگ من آشنا هستند ولي حتي يکبار هم به اينجا نيامده اند. مطمئن باشيد اگر ميامدند صداي اعتراضشان زودتر از برادران شيعه بلند ميشد. رابعا ما کاري با اهل سنت حاضر نداريم و ما هم همان غاصبان 1400 سال قبل و تابعان آنها که از سيره ي آنها تبعيت ميکنند را لعن ميکنيم. گرچه اين اعتقاد را هم داريم که "و من جحدکم کافر و من حاربکم مشرک و من رد عليکم في اسفل درک من الجحيم" و معتقديم که عايشه ام المومنين با اميرالمومنين