بسم رب المنتظر المهدی
محبوب رضاست هرکه دلش ریشتر است از کـعـبه صـفای ایـن حرم بیشتر است
ایـنـجـاســت طـبـیـبـی کــه نـدارد نـوبــت هر دل که شکسته تر بود پیشتر است
سلام. یکساعت میشه که رسیدم. جای همه خالی به یاد دوستان بودم. اسم چند نفر رو نوشتم اما خیلی بیشتر از دوستان به ذهنم اومدند. همش داشتم فکر میکردم که حتما وقتی میرسم دوستان میخوان براشون سوغاتی بیارم!!! حتما هم نخودچی و کیشمیش نمیخوان! چی باید میاوردم؟ باشه، میگم براتون فقط تو رو خدا خوب دل بدید. قضیه سفر مشهد رو توی پست قبل نوشتم. حرکت کردن مهمتر از رسیدنه.
اول این رو از آقای حائری نقل کنم که بعد از فوتشون آیت الله مرعشی نجفی خوابشون رو میبینند که برزخ خوبی دارند. سئوال میکنند چطور بود؟ آقای حائری میفرمایند بعد از مرگ دو ملک با هیبتی بسیار وحشتناک با بدنهایی آتشین به سمت من حرکت میکردند. چنان خوفی وجودم رو فرا گرفته بود که تا اون لحظه تجربهاش نکرده بودم. از ترس زبانم بند اومده بود که ناگهان سیدی نورانی از روبرو ظاهر شدند و به سمت من حرکت کردند. با هر قدم ایشان این دو ملک عقب تر میرفتند تا سید بزرگوار به نزدیکی من رسیدند. از من سئوال کردند ترسیدی؟ عرض کردم خیلی زیاد. شما کی هستید که به دیدار من اومدید؟ سید میفرمایند من علی ابن موسی الرضا هستم. آقای حائری شما در طول عمرتون 38بار به زیارت من آمدی و هر دیدی یک بازدیدی داره.
اما سوغاتی مخصوص برای دوستان مخصوص:روز زیارت مخصوصه بود و در صحن گوهرشاد وسط یک هیأت باصفا ایستاده بودم که یکی از شاگردان حاجآقا دولابی رحمة الله علیه رو دیدم. رفتم خدمتشون و کمی صحبت کردیم. فرمودند در این ایام، خاصهای حضرت اینجا هستند. بگردید و پیداشون کنید و ازشون استفاده کنید. عرض کردم که ما این قابلیت رو نداریم که تشخیص بدیم ، شما یکی رو برامون پیدا کنید. نگاهی به اطراف انداختند و گوشهای رو نشون دادند و گفتند برید اونجا! رفتیم و.... جای همتون خالی. آیت الله سیدباقر محمدی نسب! حال خیلی خوشی داشتند چند دقیقهای برامون صحبت کردند که فایلش رو به عنوان سوغاتی میتونید اینجا گوش کنید. اما یکی از مطالب خیلی به دلم نشست که دوست دارم حتما اینجا ثبت بشه.
فرمودند مرحوم ممقانی استاد بزرگ اخلاق و عرفان و مرجع تقلید زمان خویش، روزی در حرم سیدالشهداء علیه السلام مشغول دعا بودند که دیدند یک عرب بادیه نشین با پای پر آبله وارد حرم آقا شد. با همون زبون بدوی رو به حرم آقا کرد و گفت: یا حسین! من آدرس حرم تو رو بلد نبودم! پرسون پرسون از همه سئوال کردم و با پای پیاده اومدم و اینجا پیدات کردم. اما یا حسین در صحرای قیامت من نمیتونم تو رو پیدا کنم! اونجا تو باید من رو پیدا کنی.
من نمیدونم کجا میرم. معرفت نسبت به مقام امام رضا علیه السلام ندارم وگرنه هر سفری که میرم و برمیگردم باید تغییر محسوسی بکنم. دعا کنید برام که معرفت کسی که به زیارتش میرم رو پیدا کنم. دعا کنید دیگه! چیزی ازتون کم نمیشه. یک سوغاتی دیگه هم هست که انشاءالله در پست بعدی. یا علی (دوستانی که در پست قبل نظر دادند برای بعضیها پاسخ نوشتم که میتونند همونجا ببینند)
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من اعوانه و انصاره و شیعته