بسم رب المنتظر المهدی
درب خانه به صدا در آمد. ام سلمه با تعجب سئوال کرد چه کسی میتواند باشد؟ پاسخ شنید که او محبوبترین خلق نزد خدا و رسولش است! درب منزل باز شد و علی علیه السلام با احترام وارد شد و سلام نمود. از حیا چشم بر زمین دوخته بود و گویی قفلی بر دهان مبارک زده بود که گره آن فقط با دستان رسول اکرم (ص) گشوده میشد.
چه شده است یا علی؟! برای کاری نزد من آمدهای؟ خواسته ات را بگو! هرچه باشد برآورده میکنم.
امیرمؤمنان که گویی منتظر رخصت پیامبر بود لب گشود: ای رسول خدا! شما مرا در دامان خویش تربیت کردید و برای من از پدر و مادرم عزیزتر هستید، خواستم خانهای داشته باشم و همسری اختیار کنم.
برق شادی در چشمان رسول اکرم (ص) درخشید. گویا او نیز سالیانی است که انتظار چنین لحظهای را میکشد. خواستهی تو چیست؟
امیرمؤمنان نگاه بر زمین دوخت و زیر لب نام مبارک صدیقه طاهره سلام الله علیها را به زبان جاری ساخت.
رسول اکرم(ص) ابراز رضایت کردند و فرمودند باید با دخترم نیز مشورت کنم و نظر او را جویا شوم.
زهرا جان! پدرت به فدایت! پسر عمویم علی برای خواستگاری تو نزد من آمد. میدانی که او بهترین خلق نزد من است. نظر تو راجع به این وصلت چیست؟
زهرا(س) نیز سر به زیر انداخت و سکوت اختیار کرد. لبخند رضایت بر لبان پیامبر(ص) نشست.
چه غوغایی در آسمانها برپا شده! قبل از رسول اسلام ،خداوند فاطمه را به عقد علی درآورد و اینک بشارت است که به رسول خدا میرسد و او این بشارت را به علی میدهد: جبرئیل بر من نازل شد و فرمود خداوند به بهشت و بهشتیان دستور داده که خود را زینت کنند ، درخت طوبى به فرمان الهى زیورها به خود آویخت و حوریان بهشتى خود را آراستند. آنگاه خداوند به فرشتگان فرمان داد در آسمان چهارم در کنار بیت المعمور گرد آیند. حوریان به فرمان الهى به خواندن سوره طه و سوره یس و حمعسق، مشغول شدند. نسیم بهشتى وزیدن گرفت و بوى خوش عطر فضا را آکنده کرد. رضوان، خزانه دار بهشت به فرمان خدا منبرى از نور بر در بیت المعمور نصب کرد، و راحیل که از همه فرشتگان خوش سخنتر است بر آن منبر بالا رفت و خطبه خواند. سپس خداوند به من دستور داد تا خطبه عقد را بخوانم. درخت طوبى زیورها و زینتهاى خود را بر زمین ریخت. حوریان دانههاى مروارید و یاقوت و زبرجد را که از درخت طوبى مىریخت جمع مىکردند. فرشتگان بپا خاستند و سنبلها و قرنفلهاى بهشتى را به هوا مىپاشیدند.
آنگاه رسول خدا(ص) به مسجد آمد و در مقابل دیدگان مهاجر و انصار، شادمانی دلش را به عقد جانشینش درآورد.
فاطمه سوار بر مرکبی به سمت خانه علی در حرکت است. عنان مرکب به دست سلمان فارسی ، مهاجر و انصار بدرقه کننده ، اما این منافقان بر این مشایعت صلاحیت ندارند. رسول خدا میفرماید احساس کردم از آسمان چیزی فرود میآید. دیدم جبرئیل با هفتاد هزار ملک و میکائیل همراه با هفتاد هزار ملک فرود آمدند. حضرت فرمودند: براى چه به زمین آمدهاید؟ پاسخ دادند: آمدهایم فاطمه علیهاالسّلام را تا خانه على همراهى کنیم. هفتاد حورى بهشتى نیز پروانه وار پیرامون فاطمه علیهاالسّلام حرکت مىکردند. جبرئیل، میکائیل و اسرافیل شروع به گفتن تکبیر کردند و سایر ملائکه هم تکبیر گفتند. بعد پیامبر و سپس سلمان نیز تکبیر گفتند و صداى همه افراد به تکبیر بلند شد.
به منزل رسیدند! کدام منزل؟ بگذریم...! پیامبر (ص) فاطمه و علی علیهماالسّلام را صدا زدند دست حضرت فاطمه علیهاالسّلام را در دست حضرت على علیه السّلام قرار دادند و فرمودند: هذه ودیعة اللَّه و ودیعة رسوله عندک. یا علی دخترم فاطمه امانتی است از جانب خدا و رسولش به نزد تو. سپس آنها را دعا کردند. و چه امانتی بود این امانت! و چه گذشت بر دل نازنین امیرالمومنین در آن شب تیره که با دستان مبارک خویش این امانت الهی را به صاحبش بر میگرداند.
روز اول ماه ذیالحجة ،سالگرد ازدواج آسمانی امیرالمومنین و حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیهما است. این روز رو به همتون تبریک عرض میکنم. این ده روز اول ماه ذیالحجة هم برترین روزهای خداوند در کل سال هستند. انشاءالله که بتونیم قدر این روزها رو بدونیم. اگه داستان رو هم بد نوشتم به بزرگواری خودتون ببخشید. یا علی
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من اعوانه و انصاره و شیعته