بسم رب المنتظر المهدی
سلام. فکر کردید این بار هم سوغاتی آوردم؟؟ نمیگم نیاوردم اما بستگی داره منظور از سوغاتی چی باشه!! اونی که به من رسید خیلی تلخ بود! یک واقعیت تلخ که بیانش کام همتون رو تلخ کنه. مخصوصا دوستان وبلاگ نویسی مذهبی رو! پس اون رو میذارم کنار و مطلب خودم رو مینویسم. این عکس رو به عنوان سوغاتی میتونید از اینجا بگیرید. البته ماله سفر قبلی(عرفه)هست اما به دیدنش میارزه.
ای کسانیکه ایمان آورید! ایمان بیاورید به خداوند و رسولش....(سوره نساء آیه 136) خدا در این آیه به اونهایی که ایمان آوردند میگه ایمان بیارید! خوب به قول معروف این که میشه تحصیل حاصل و خوب باطله! پس منظور چیه؟ ما یک ایمان زبانی داریم و یک ایمان عملی! این آیه برای تبدیل نوع اول ایمان به نوع دوم به انسان نهیب میزنه. حالا بد نیست یک نگاهی بندازیم ببینیم مومن کیه و چه اوصافی داره! اما قبلش بگم که مؤمن یکی از اسماء خداست که به معنای ایمن کننده و پناه دهنده هست و درمورد بنده به کسی اطلاق میشه که ایمان آورده باشه و با رسیدن به مقام ایمان واقعی برای همه یک پناهگاه به حساب بیاد بطوریکه مردم از دست و زبان و افعال او در امان باشند(شنیدم که ذکر یا مؤمن برای ایمن شدن از وسوسههای شیطان و شرور و... بسیار مؤثر هست) اما مؤمن کیه؟ و ما چقدر از صفات مؤمن رو داریم؟؟ روایات در این زمینه خیلی هست اما 3 تا رو با هم میخونیم:
امام جعفر صادق علیه السلام میفرمایند:مؤمن از آهن سخت تر است چرا که آهن در آتش نرم میشود اما مؤمن حتی اگر بمیرد و زنده شود و دوباره بمیرد ، (اعتقادات) قلبش تغییر نخواهد کرد.
به خودم نگاه کردم! توی چالشهای جامعه چقدر ارزشهام رو برای همرنگ شدن با بقیه و به قول معروف برای ضایع نشدن تغییر دادم؟ چقدر به این حرف 100% اشتباه عمل کردم که خواهی نشوی رسوا ، همرنگ جماعت شو! یاد بعد از غدیر افتادم که وقتی حضرت شبانه با حضرت زهرا و حسنین علیهم السلام به خانه تک تک افراد میرفتند و سئوال میکردند مگر نبودید و نشنیدید میگفتند چرا اما حالا که همه با آنها بیعت کردهاند و ما نیز چارهای غیر از این نداریم! دیدم که چقدر اونها رو پست فرض میکردم ولی امروز خودم چقدر هر روز موقع بیعت با امامم میگم مردم همه اینچنین میکنند و اگه من برعکس عمل کنم همه من رو با یک چشم دیگه نگاه میکنند! راستی این از چی نشأت میگیره؟؟ غیر از حب دنیاست؟ حب محبوبیت در برابر کسانیکه شاید ارزشش رو نداشته باشند؟ به چه قیمتی؟
پیامبر اکرم(ص) میفرمایند:مومن از گوههای استوار سخت تر است چرا که میشود قطعهای از کوه را جدا کرد اما هیچ چیز و هیچ کسی نمیتواند از دین مؤمن چیزی کم کند!
این روایت رو خوندم دیدم دیگه خیلی تعطیلم!! از در خونه تا سر کار سپاه شیطان صف کشیده که دین من رو بدزده! توی محل کار همینطور! خوب من چه سرمایهای دارم از خونه میبرم بیرون؟ وقتی برمیگردم چی برام مونده؟ عجب ارزون سرمایهام رو خرج میکنم! بعضی وقتها به بهانه یک لذت یک ثانیهای که بعد از اون یک ثانیه جز حسرت برام نمیذاره! بعضی وقتها به بهانه یک تعریف الکی که تا از جمع خارج بشم همون تعریفها تغییر رنگ بده! بعضی وقتها هم... اما میشه برگشت. میشه باز هم از اول شروع کرد. تازه خدا هم خیلی خوشش میاد ، نگاه کنید:
پیامبر اکرم(ص) میفرمایند:مَثَل مؤمن نزد خدا مانند ملک مقرب است و اما بدرستیکه مؤمن نزد خداوند برتر است از آن! و هیچ چیزی نزد خداوند محبوبتر از مؤمن و مؤمنه توبه کننده نیست.
چندبار خوردی زمین و خواستی دوباره از اول شروع کنی؟ چندبار وسوسه شدی که نه بابا! تو اینکاره نیستی و نمیتونی؟ چندبار با خودت گفتی بذار من هم مثل بقیه باشم؟ زندگی عادیم رو بکنم؟ من و چه به مجاهده؟ من که تا حالا همش شکست خوردم!! اصلا لذت راه به همین زمین خوردنها و مجدد برخواستنهاست. مسیری که داری طی میکنی مهم تر از رسیدن به مقصد و خط آخر هست، اصلا بهتره اینجوری بگم که حرکت در این مسیر، خودش رسیدنه. (برای دوستانی بود که از زمین خوردن خسته شده بودند). یکبار دیگه روایت آخر رو بخونیم. یا علی(متن عربی در کامنتها)
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و شیعته و المستشهدین بین یدیه.