سلام. این روزها روزهای بیمادریه! در دو پست قبل ماجرای فدک رو بررسی کردیم. در ماجرای فدک حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها خطبهای ایراد فرمودند که بسیار قابل توجه است. این خطبهی طولانی توسط 92راوی از 25طریق مختلف نقل شده است که میتونید برای دیدن اسناد کامل اینجا رو ببینید. (خوندن کامل این خطبه رو به تمام دوستان پیشنهاد میکنم. من توی این پست که کمی هم طولانی میشه، فقط قسمتهایی رو ذکر میکنم) در این خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها ابتدا بعد از حمد خداوند یک سری از اصول عقاید اسلام را شرح میدهند و سپس گذشتهی اهل سقیفه و پیروانشان را به یادشان میاورند و از برتری امیرالمؤمنین علی علیه السلام و جانشینیشان سخن میگویند:آنگاه شما درحالی که گروهی اندک و فاقد امکانات بیش نبودید، در میان گروهی سپیدچهره و امکاناتاز دست داده و شکم به پشت چسبیده، زبان به کلمه ی اخلاص گشوده، و ندای یکتا پرستیسر دادید.شما در آن روزگاران بر لب پرتگاه دوزخ قرار داشتید و به خاطر فقدانامکانات و اقتدار، به جرعه ای آب برای فردی تشنه، یا لقمه ای غذا برای انسانیگرسنه، و یا شعله ای آتش محتاج بودید.آن روز ها آب نوشیدنی شما گندیده و آلوده بود، و خوراکتان برگ درختان و پوست حیوانات. خوار و ذلیل بودید و مردود و مطرود، و هموارهدر هراس بودید که مبادا دشمنان زورمند، شما را بربایند و هستی و امکانات ناچیزتانرا ببلعند.آری در آن شرایط دهشتناک بود که خدای پرمهر، شما را به برکت محمّد وبه دست توانمند و اندیشه ی تابناک او از آن همه ذلت و حقارت، نجات بخشید. و هرگاه شاخ شیطان نمایان گشت یا اژدهایی از شرکگرایان دهان گشود، پدرم پیامبر، برادرش امیرمؤمنان را در کام آنها افکند، و آنها را به دست توانمند اوسرکوب ساخت. بعد از شرح حال و روز گذشتهی جماعت حاضر، حضرت به وقایع بعد از پیامبر(ص) اشاره مینمایند و میفرمایند:بعد از وفات رسول اسلام(ص) گمراهان به صدا درآمدند و گمنامان فراموش شده قامت برافراشتند و سربلندکردند. نعرههای بیدادگران و باطلگرایان در فضا پیچید و آنان در صحنهی جامعه، بهحرکت و جنب و جوش برخاستند. شیطان سرش را از نهانگاه خویش به درآورد و ندایتانداد، و دریغ و درد که شما را آمادهی پذیرش دعوتش یافت.بعد از این قسمت حضرت صدیقهی طاهره سلام الله علیها سخنان خویش را مستقیم متوجه اول غاصب حق ولایت میکند و میفرماید:شما مرکب خلافت را گرفتید، اما آنقدر درنگ نکردید تا رام گردد و کشیدن مهار آن آسان شود.شما بناگاه آتش فتنهها رابرافروختید و شعلههای آن را دامن زدید و پرشرارهتر ساختید و ندای شیطان اغواگررا پاسخ گفتید و برای خاموش ساختن انوار دین خدا و از میان برداشتن سنتهای انسانساز پیامبرش، همت گماشتید. به ظاهر، سنگ دلسوزی از دین و جامعه را بهسینه زدید، اما در حقیقت برای دمیدن بر کورهی جاهطلبی خود کوشیدید و برای کنارزدن خاندان وحی و رسالت کمین کردید و ما نیز بسان کسی که تیزی شمشیر بر گلو، و نوکنیزه بر دل او نشسته باشد، چارهای جز شکیبایی ندیدیم.و شگفت این است که چنینوانمود میکنید که خدای برای ما از پدرمان میراث قرار نداده و من از پدرم پیامبرارث نمیبرم. آیا به راستی نظام و حکومت و داوری جاهلیت را میخواهید؟ آیا شما این حقایق را نمیدانید؟چرا میدانید! برای شماروشن است که من دختر پیامبرم.هان ای مردم مسلمان! آیا زیبنده است که میراث پدرمبه زور و فریب از من گرفته شود؟ هانای پسر ابی قحافه! آیا در قرآن شریف، آمده است که تو از پدرت میراث بری، اما مننبرم؟ راستی که دروغِ رسوایی آوردهای و بدعتی زشت در دین مینهی!!آیا آگاهانهکتاب پر شکوه خدا را پشت سر افکندهای که میفرماید: "سلیمان از پدرش داوود ارثبرد"و نیز در سرگذشت زکریا، دعای او را ترسیم میکند که : "پروردگارا! ازجانب خویش فرزندی به من ارزانی دار که از من و خاندان یعقوب ارث برد" و نیزمیفرماید: "خویشاوندان در ارث بردن از یکدیگر، از بیگانگان سزاوارترند" با این آیات ارث، آیا شما چنین میپندارید که من از پدرم بهرهای ندارمو از او ارثی نمیبرم؟ و هیچ نسبت و خویشاوندی میان من و او نیست؟!آیا خداآیهای ویژهی شما فرو فرستاد که پدرم را از آن خارج ساخت؟ یا میگویید پیروان دودین از یکدیگر ارث نمیبرند و من و پدرم یک دین و آیین نداریم؟!!یا بر اینپندارید که از پدر و عموزادهام که دروازهی دانش پیامبر است، به عام و خاص قرآنآگاهترید؟اینک که چنین است، این تو و این هم ارث من که بسان مرکبی آماده برایبهرهبرداری است. بر آن بنشین اما بدان که در روز رستاخیز تو را دیدار خواهد کرد وما از حقوق خویش باز خواست خواهیم نمود. در آن روز چه نیکوست که خدا داور باشد، وپیامبرش محمّد دادخواه، و چه جالب وعدهگاهی است رستاخیز، و آنگاه است کهباطلگرایان زیان خواهند دید، اما ندامت به حال شما سودی نخواهد داشت!به هوشباشید که: هر چیزی قرارگاهی دارد و به زودی خواهید دانست چه کسی عذاب خوارکنندهبه سویش خواهد آمد، و کیفر ماندگار، دامانش را خواهد گرفت.
بعد از این سخنان ابوبکر حدیث جعلی ماترکناه صدقه رو مطرح میکنه و باز حضرت پاسخ میدهند و با دلایل قرآنی این حدیث جعلی رو رد میکنند و ابوبکر که چارهای جز سکوت نداره قضاوت رو به عهدهی مردم میگذاره ولی... دومین غاصب ولایت ، خلیفهی دوم، طاغوت زمان که نه! طاغوت اعصار گذشته و حال و آینده... بماند!! مطالعهی مابقی خطبه به عهدهی خودتون! یا علی. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و شیعته و المستشهدین بین یدیه.
پ.ن.1: فکرش رو بکنید دختر رسول خدا اینجوری با کسی صحبت کنند و وعدهی دیدار کسی رو به قیامت بدهند... واقعا باید سختتر و پست تر از سنگ باشه دلی که با این صحبتها نلرزه! پ.ن.2:برای بررسی کامل حدیث جعلی ابوبکر این مقاله رو ببینید: افسانه حدیث ماترکناه صدقه پ.ن.3:انشاءالله آخر هفته برای عرض تسلیت خدمت امام رئوف ، دعاگو خواهم بود.
سلام. قراربود اسناد فدک رو بررسی کنیم.اینجا گفتیم که فدک چه بود و چطور به حضرت زهرا سلامالله علیها رسید و خلیفهی اول با ادله قراردادن یک حدیث جعلی در مورد فدک مدعی شد. در این پست به بقیهی ماجرا اشاره خواهم کرد. بعد از ادعای ابوبکر ، حضرت زهرا سلامالله علیها فرمودند که پیامبر(ص) این زمین را به ایشان بخشیده است ولی ابوبکر نپذیرفت و از حضرت شاهد خواست. حضرت زهرا(س) نیز امیرالمومنین و حسنین علیهم السلام و ام ایمن رو به عنوان شاهد بردند که ابوبکر به دلیل شهادت زن و کودک این شاهدها رو نپذیرفت و فدک رو غصب کرد. اما اشکالات:
الف- فدک ارث نبوده بلکه مالی بوده که پیامبر(ص) به اعتراف اهل سنت (که در پست قبل به آن اشاره شد) سه سال قبل از رحلت پیامبر به حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها بخشیده شده بود. ب – فدک هرچه که بود در اختیار حضرت زهرا(س) بود و وقتی خلیفه اول مدعی شد طبق حکمی که تمام مسلمانان در قضاوت به آن عمل میکنند(قاعدهی تصرف) شاهد و دلیل برای کسی که ادعا میکند لازم و واجب است (الشاهِدُ عَلَی الْمُدَّعی) پس اگر کسی قرار بود شاهدی بیاورد این خلیفه بود نه حضرت زهرا(س). کما اینکه فردای غصب فدک امیرالمؤمنین(ع) در مسجد رو به ابوبکر کردند و فرمودند:اگر کسی ملکی داشته باشد و متصرف باشد و من ادعا کنم که مال من است از من بینه میخواهی یا از او؟ابوبکر گفت از شما بینه می خواهم. حضرت فرمودند پس چرا از زهرا بینه می خواهی و حال آنکه سه سال کارمندانش در فدک بودند؟ ج- با رد کردن شهادت حضرت زهرا(س) و امیرالمؤمنین(ع) خلیفه با آیات قرآن که در شأن اهل بیت علیهم السلام نازل شده است از جمله آیهی تطهیر که مورد توافق شیعه و سنی است مخالفت کرد. د- درشیعه ملاک تشخیص صحت هر روایت در مرحلهی اول مطابقت یا عدم مطابقت با قرآن است. این روایت مخالف نص صریح آیات قرآن است. در قرآن میفرماید:وَوَرِثَسُلَیْمَانُ دَاوُودَ (سوره نمل آیه16) پس حضرت سلیمان از داوود نبی ارث برده است. یا آنجا که حضرت زکریای نبی دعا میکند:فَهَبْ لِی مِنْلَدُنْکَ وَلِیّاً * یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّرَضِیّاً(سوره مریم آیه5و6) خدایا فرزندی به من عنایت کن که وارث من و آل یعقوب باشد. پس این حدیث مخالف آیات قرآن است و رد میشود. ه- حدیث جعلی ابوبکر در تمام کتب اهل سنت فقط یک راوی دارد و آن شخص خلیفهی اول است. بخاری در صحیحش از سه طریق روایت را نقل کرده که هر سه به عایشه میرسد و او نیز این روایت را از پدرش نقل کرده. ابن ابی الحدید نیز با تاکید به این موضوع میگوید با بررسی منابع عامه، معلوم میشود این روایت را حتی زنهای رسول الله نیز نمیدانستند چرا که از قول عایشه نقل میکند بعد از رسول خدا همسرانشان عثمانبن عفان را نزد ابوبکر فرستادند جهت مطالبهی ارثیه که عایشه به آنها گفت چرا از خدا نمیترسید؟مگر نمیدانید پیامبران ارث نمیگذارند؟ سئوال اینجاست که وقتی پیامبر(ص) این سخن را فرمودند فقط ابوبکر در محل حاضر بود که کسی جز او این روایت را نقل نکرده است؟ و آیا از همسران حضرت فقط عایشه آنهم از قول پدرش به این مسأله واقف بود؟ و- دلیل دیگری بر رد این امر برخورد خلیفهی دوم با مسألهی فدک است. در صحیحین آمده که در زمان عمر بین امیرالمؤمنین و ابن عباس بر سر فدک اختلاف پیش آمد که امیرالمؤمنین میفرمودند این زمین در زمان پیامبر(ص) به فاطمه(س) بخشیده شده و ابن عباس میگفت ارث پیامبر(ص) است و من وارث اویم! برای حل دعوا به پیش عمر رفتند و عمر از اظهار نظر خودداری کرد و گفت حل این مسأله را به خودتان واگذار میکنم. اگر ارث نگذاشتن درست و صحیح باشد چرا خلیفهی دوم از رویکرد خلیفهی اول دفاع نکرد؟ یاقوت حموی در مجمع البلدان میگوید چون در زمان خلیفهی دوم وضعیت اقتصادی مسلمانان بهتر بود از این رو خلیفه تصمیم گرفت فدک را به ورثه پیامبر(ص) بازگرداند. ز- نکتهی آخری که بهش اشاره میکنم اینکه چرا اموال پیامبر(ص) به همسرانش ارث رسید؟ که دلیل دفن ابوبکر و عمر در کنار رسول خدا(ص) رو اینطور توجیه میکنند که در مکانی دفن شدند که به دخترانشان ارث رسیده! اگر ارثی نمیامند چطور دختران خلیفهی اول و دوم ارث بردند؟
جالب اینجاست که این زمین بارها دست به دست چرخیده است. اول از همه ابوبکر آنرا غصب کرد. بعد از عمر، عثمان آنرا به مروان داد و در دست بنی امیه بود تا عمرابن عبدالعزیز این سرزمین را به فرزندان حضرت زهرا(س) بازگرداند. این سرزمین در دست بنی فاطمه بود تا یزیدابن عبدالملک مروان دوباره آنرا غصب کردو بعد در تصرف بنی امیه بود تا احمد سفاح نخستین خلیفه عباسی آنرا برگردانید لکن منصور دوانقی برای مرتبه سوم آنرا غصب کرد. گویند مهدی عباسی پسر منصور به اهل بیت برگردانید و بعد پسرش هادی غصب کرد و چون مامون خلیفه شد مجلسی تشکیل داد و از علما دعوت کرد و آنگاه قضیه فدک را مطرح نمود و کاملا روشن شد که فدک ملک زهرا بوده است.در همان مجلس نوشت که فدک را به اولاد فاطمه برگردانید و عوایدش به دستور امام رضا به مصارفش میرسید بعد هم در دست حضرت جواد بود تا آنکه متوکل عباسی آنرا غصب کرد و تا این زمان همینطور بحال غصب باقی است. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و شیعته و المستشهدین بین یدیه.
پ.ن.1:انشاءالله در پست بعد خطبهی فدکیهی خود حضرت زهرا سلام الله علیها رو مینویسم. پ.ن.2:با توجه به مطالب رد و بدل شده در کامنتهای پست قبل مجبور شدم نوای وبلاگ رو عوض کنم. پ.ن.3:انشاءالله آخر هفته در حرم ثامن الائمه دعاگوی دوستان خواهم بود. پ.ن.4:این مطالب رو هم دوست داشتید بخونید:بررسی فقهی داوری خلیفهی اول – شهادت حضرت زهرا(س) افسانه نیست