روزیکه نه مال فایدهای دارد و نه فرزندان مگر کسانیکه خداوند را با قلب سلیم ملاقات میکنند. قلب سلیم قلبی است که از محبت غیر خدا خالی باشد. گفتیم که در ذیل آیه 260 سوره بقره نقل شده است که 4 محبت را باید از دل خارج کرد تا محبت خدا در آن خانه گزیند. 2 محبت و صفتِ شهوت و طمع رو با هم بررسی کردیم. پرندهی ذبح شدهی بعدی عقاب است! رسول اکرم(ص) میفرمایند:سَیِّدُ الطَّیْرِ النَّسْر همانا بزرگ پرندگان عقاب است!(بحارالانوار جلد61 صفحه30) امام حسین علیه السلام هم در مورد خواندن عقاب میفرمایند:هرگاه عقاب میخواند میگوید ای فرزندان آدم زندگی کن که هرطور که زندگی کنی آخرش مرگ است(بحارالانوار جلد61 صفحه27) اما صفت بدی که در عقاب وجود داره آرزوهای بلند است النَّسْرُ یُرِیدُ بِهِ أمل [الْأَمَلَ] الطَّوِیلَ. در پست مربوط به خروس حدیثی از رسول اکرم(ص) ذکر شد که فرمودند بیشترین چیزی که برای امتم میترسم ، پیروی از هوای نفس و آرزوهای بلند است که پیروی از هوای نفس انسان رو از حق بازمیداره و آرزوهای بلند انسان رو از یاد قیامت بازمیداره. أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَیُنْسِی الْآخِرَة(اصولکافی جلد8 صفحه58) وقتی آدم شروع میکنه به فکر کردن به آرزوهای بلند مدت ، برای رسیدن به اون خودش رو زنده فرض میکنه و این رو فراموش میکنه که ممکنه یک لحظهی بعد مرگش فرا برسه.
اما نکتهی مهمی که در پست قبل گفتم اینجا بهش اشاره میکنم اینه که دو صفت حرص و آرزوهای بلند، بر خلاف شهوت با بالارفتن سن بدتر و بدتر میشند پس اگه کسی میخواد اون رو ترک کنه باید هرچه زودتر دست به کار بشه! علامه طهرانی رحمة الله علیه در جلد اول کتاب معادشناسیشون نقل میکنند که روزی هارون الرشید لعنة الله علیه میگه دوست دارم فردی رو که رسول اکرم(ص) رو دیده ببینم تا یک مطلب بی واسطه از او بشنوم. بعد از چند روز جستجو یک پیرمرد بسیار مسنی رو پیدا میکنند که همهی قوای طبیعی خودش رو از دست داده بود! پیرمرد رو در سبدی میذارند و نزد هارون میارند. هارون بسیار خوشحال سئوال میکنه که ای پیرمرد کی پیامبر(ص) را زیارت کردی؟ پیرمرد جواب میده بچه بودم که همراه با پدرم خدمت رسول خدا(ص) رسیدم و دیگه ایشون رو زیارت نکردم تا از دنیا رفتند. هارون سئوال میکنه آیا چیزی هم از پیامبر(ص) شنیدی؟؟ پیرمرد میگه بله! در آن روز شنیدم که پیامبر میفرمایند:یَشِیبُ ابْنُ ءَادَمَ وَ تَشُبُّ مَعَهُ خَصْلَتَانِ: الْحِرْصُ وَ طُولُ الامَلِ انسان پیر میشود و دو خصلت در او جوان میگردد، حرص و آرزوی بلند(خصال شیخ صدوق جلد1 صفحه73) هارون خیلی خوشحال شد که سخنی از پیامبر(ص) با یک واسطه شنیده و دستور داد یک کیسه زر به پیرمرد دادند و او را خارج کردند. همین که خواستند او رو از صحن دربار بیرون ببرند پیرمرد گفت من رو پیش هارونالرشید برگردونید که یک سئوال از او دارم! سبد حاوی پیرمرد رو به نزد هارون برگردوندند. هارون سئوال کرد چه خبر شده؟ پیرمرد گفت سئوالی دارم! آیا این عطای سلطان فقط مربوط به امسال بود یا هرسال این عطا انجام خواهد شد؟؟؟؟ هارون الرشید صدای خندهاش بلند شد و گفت:صَدَقَ رَسُولُ اللَهِ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَءَالِهِ! پیامبر(ص) راست فرمودند. این پیرمرد رمق ندارد و من گمان نمیکنم تا در دربار زنده بماند، حال سئوال میکند آیا این اعطا مربوط به امسال است یا هرساله خواهد بود؟ حرص زیاد کردن اموال و آرزوی بلند او را به این حال درآورده که برای خود تا سال بعد عمری پیش بینی میکند منتظر عطای دیگری است.
پس برای ترک این دو خصلت امروز بهتر از فرداست چرا که کار فردا سخت تره!اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و شیعته و المستشهدین بین یدیه.
پ.ن.:میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام رو پیشاپیش تبریک میگم.(نوای وبلاگ رو هم به این مناسبت عوض کردم) یا علی