بسم رب المنتظر المهدی
زمــزمـه هـای آل عـلـی، بوده از اول همیشه تو ماجرای عشق حسین،هیچ کسی زینب نمیشه
باید میماندم تا برای تو هم بنویسم! تویی که عقیلة العربی! تویی که عالمة غیر متعلمة هستی! تویی که ذوالفقار علی هستی در میدان سخن! تویی که چکیدهی پنج تنی! تویی که زینبی! آری... تویی که زینبی. زینب! زِیْنِ اَبْ! زینت پدر!
از کودکی نام تو که به گوش میرسید ، اشکها در چشمها خودنمایی میکردند، نمیدانم چه سِری است در نام تو که اینچنین با دلها بازی میکند ، نمیدانم چیست در نامت که وقتی زینب به گوش میرسد ، به همراهش نام حسین نیز جلوهگر میگردد. نمیدانم چه رابطهای میان شما برقرار بود که پناه غمهایت سینهی برادر میشد و برادر در دم آخر با تو چنین میگوید که :یا اُخْتاه! لاتَنْسانِی فی نافِلَة الَّیل!
سلام بر تو و بر نمازهای شب تو. سلام بر تو ای مسجود فرشتگان آسمانها! صَلّی عَلَیکِ مَلائِکة السَّماء! سلام بر تو ای زینت پدر! سلام بر تو ای زینب!
چقدر در دلم نسبت به تو احساس محبت میکنم... چقدر شما را دوست دارم! اما نپرس... بگذار این داستان همینجا خاتمه یابد... نگو! بگذار این ادعا رنگ بگیرد!... آری! آری! میدانم... میدانم که کسی که ادعای محبت دارد باید رنگ محبوب بگیرد... آری! آری! میدانم... پیامبر فرمودند: أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّة و غیر از این نیست که آنها پدر ما هستند... آری! آری! میدانم که این آیه به امام زمانم اشاره دارد که: یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئینَ! آری! آری! میدانم که امام، پدر معنوی من است. میدانم که تو زینت پدری. نپرس که آیا من هم زینت پدر بودهام یا نه؟ نگو که اگر ادعای محبت داری پس چرا رنگ محبوب نمیگیری...! اصلا امشب...
کبوتر دل عاشق ، به روی بام دمشقه شب ولادت زینب ، شب ولادت عشقه
امشب خدا به امیرالمؤمنین علیه السلام دختر داده ، امشب خونهی حضرت زهرا سلام الله علیها نوربارانه ، امشب خواهر حسن و حسین علیهما السلام به دنیا اومده... یک لحظه چشمهامون رو ببندیم و حال و هوای اون خونهی نورانی رو تجسم کنیم. پیامبر(ص) منتظر نامی هست که خدا برای این دختر انتخاب میکنه. خواهر اربابمون به دنیا اومده... به نظر شما نمیشه توی این حال و هوا از این خانواده عیدی گرفت؟؟
اصلا امشب... اصلا امشب برای گرفتن عیدی به درب خانهی مادرت خواهم آمد و پشت در زانو میزنم تا به یمن قدوم تو مُهر محبت بر سینهام بزنند. آنقدر در میزنم تا... به راستی یک نگاه حسین، میتواند مانند حُرّ را از لشگر شیطان به سپاه ایمان بکشاند... آیا امشب به یمن میلاد تو... به خاطر تو... به خاطر محبتی که از تو و مادرت به سینه دارم ، نگاهی به من نمیکند؟ تا دیگر زینت شما خاندان باشم؟؟ تا من هم زینب شوم؟ یا علی
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و شیعته و المستشهدین بین یدیه.