سلام. اینقدر دوستان گفتند خوش به حالت، خوش به حالت اینقدر میری مشهد، حتما یک چیزی هست که اینقدر دعوت میشی و اینها که کم کم داشت باورم میشد!! خب این باور غلط حتما از غفلت از نفس و عدم دستیابی به معرفة نفس و همچنین دوری از معارف اهل بیت علیهم السلام هست که میتونه در یک نفر شکل بگیره. شیطان ، این دشمن قسم خوردهی انسان، اینقدر در کار خودش استاد هست که بتونه با فراهم کردن اسباب یک زیارت ، اون هم از نوع عامش که اصلا حواس زائر به مزور نباشه ، خیلی چیزهای دیگه رو از انسان بدزده و اینجا هشیاری آدم رو نیاز داره که چطور این رو بدست بیاره و اون رو از دست نده. در آرشیو "خواص زیارت" اثرات مثبت زیارت رو تا حدودی گفتیم ولی مگه زیارت میتونه اثر بدی هم داشته باشه؟ در کتاب عیون اخبار الرضا علیه السلام ، یکی از یاران امام رضا(ع) به نام بزنطی نقل میکنه که حضرت مرکب خودشون رو دنبال من فرستادند و من سوار شدم و خدمت حضرت رسیدم. تا شب نزد حضرت بودم. وقتی حضرت میخواستند به اندرونی منزل بروند به من فرمودند: فکر نمیکنم امشب بتوانی به شهر برگردی، امشب را نزد ما بمان و من هم گفتم قربانت گردم همین کار را خواهم کرد. سپس حضرت رو به کنیزشان کردند و فرمودند رختخوابی که من درآن میخوابم را برای او بینداز و روانداز من را برای او بیاور و بالشم را زیر سرش قرار بده! برنطی میگوید بسیار خوشحال بودم. در دلم گفتم چه کسی امشب به مقام من میرسد؟ خدا امروز نزد حضرت مقامی به من داده که هیچ کدام از دوستانم ندارند. حضرت خود دنبالم فرستادند، شب مهمان ایشان هستم ، در رختخواب ایشان میخوابم ، بالشش را برای من قرار داده است. چه چیزی بهتر از این؟ در همین فکر بودم و حضرت نیز کنار من نشسته بودند که رو به من کردند و فرمودند: ای احمد! روزی امیرالمؤمنین علی علیه السلام به عیادت زیدبن سوهان رفت و زید به جهت این عنایت افتخار میکرد، حضرت رو به او کردند و فرمودند: َ فَلَا تَذْهَبَنَّ نَفْسَکَ إِلَى الْفَخْرِ وَ تَذَلَّلْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَل هرگز نفس خود را در معرض فخر و مباهات قرار مده و برای خدا خود را فروتن کن. سپس حضرت بر دستشان تکیه کردند و برخاستند. (بحارالانوار جلد49 صفحه36) بزرگترین آفتی که در هر کار خیری میتونه انسان رو تهدید کنه همین فخر و خود بزرگ بینی هست. اگه به تعریف درستی از زیارت برسیم که حُضور زائِر عِندَ المَزور معنی شده ، هروقت خودمون رو در محضر دیدیم یعنی زیارت کردیم حتی اگه فرسنگها دور باشیم و اگر این حضور رو حس نکردیم زیارتی انجام نشده حتی اگر به ضریحی چسبیده باشیم.اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و شیعته و المستشهدین بین یدیه.
مناقب: رسول اکرم(ص): أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِیّاً مَرَّ عَلَى الصِّرَاطِ کَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ وَ لَمْ یَرَ صُعُوبَة همانا هرکسی علی را دوست بدارد، مانند برق از صراط عبور خواهد کرد و سختی نمیبیند در این گذرگاه. پ.ن.1: آخر هفته انشاءالله در حریم علی ابن موسی الرضا علیه السلام دعاگو خواهم بود. انشاءالله که با نوای وبلاگ شما هم بتونید زائر بشید. پ.ن.2: بزرگی میفرمودند: تخصص امام رضا علیه السلام ، دادن تکامل معنوی به انسانهاست. پ.ن.3: انشاءالله از پست آینده یکسری بحثهای دنبالهدار اخلاقی دربارهی آفات زبان رو شروع خواهم کرد. پ.ن.4: 150 روز یعنی 10 روز کمتر از چهار 40 روز! هدف بلند مرد راه میطلبد و کمر همت و تمرین سخت. به یقین تصمیم روز عاشورا ، تصمیمی یکروزه نبوده که عمری در پشت همان یک تصمیم سرمایه شده است. فکر میکنی در عاشورای فردا میتوان یکروزه از لشگر عبیدالله به لشگر حسین رفت؟ زمین خوردن سخت است اما انسان ساز میشود اگر عادت نشود. امروز نمیگویم قَصَدتُ حَرَمَک که میخواهم بگویم قَصَدتُ حَریمَک!
سلام. این چند وقت که نبودم جای همهی دوستان خالی مسافرتهایی داشتم. بیخود نیست که قرآن ما رو به گردش بر روی زمین و درس گرفتن دعوت میکنه! وارد هر شهری که میشدم ، مسافران زیادی بودند که دنبال جایی برای اقامت و یا رستورانی برای غذا خوردن و عبور میگشتند. با سئوال از بومیهای اون شهر میخواستند بهترین غذا رو در بهترین رستوران شهر با کیفیتی خوب پیدا کنند. شاید هر گروه مسافری از چندین و چند نفر سئوال میکرد که کجای این شهر یک غذای مطمئن میشه خورد؟ و وقتی به یک اجماع کلی میرسید راهی اون رستوران میشد. خب حق هم داشتند مخصوصا با شیوع مجدد وبا این حساسیت بیشتر و بیشتر بود. به هرحال یک سفر هست و انسان دوباره قراره به منزل برگرده و...
امام حسن مجتبی علیه السلام میفرمایند: عَجِبْتُ لِمَنْ یتَفَکَّرُ فی مَأْکُولِهِ کیفَ لا یتَفَکَّرُ فیمَعْقُولِهِ فَیجَنِّبُ بَطْنَهُ ما یؤذیهِ وَ یودِعُ صَدْرَهُ مایرْدیهِ،در شگفتم از کسی که برای غذاهای خود بسیار حساس است و در آن فکر میکند اما دربارهی غذاهای روح و فکرش تفکر و تحقیق نمیکند. پس از آنچه معدهاش را اذیتمینماید دوری میکند، در حالی که سینه و روح خود را از پستترین چیزها پر میکند.(بحارالانوار جلد1 صفحه218)
چطور انسان حاضر نیست درهر رستورانی غذا بخوره اما حاضر میشه در هر جلسهای شرکت کنه؟ حاضر نیست میوهای رو بصورت نارس حتی خریداری کنه اما هر اندیشهی خامی رو میپذیره؟ هر کتابی رو مطالعه میکنه ، پای صحبت هر کسی میشینه و دل و گوش و وقتش رو در اختیارش قرار میده؟ آیا انسان در مقابل روح و جانش کمتر مسئول هست تا اعضاء و جوارحش؟ آیا روح ما نباید دوباره به منزل برگرده؟ آیا اِنّا اِلَیهِ راجِعونی در کار نیست؟ تازه داشتم فکر میکردم در مریضی جسم اینقدر علائم، آشکار هستند که انسان سریع به پزشک مراجعه میکنه. برای پیدا کردن پزشک هم از چندین و چند نفر پرس و جو میکنه اما مریضی روح به این آسونی شناخته نمیشه، به این آسونی هم درمان نمیشه! تازه خیلی از ما برای پیدا کردن پزشک روح هم زمان زیادی صرف نمیکنیم و چه بسا پزشکان روحی که فکر میکنیم خوبند اما روح انسان رو بیشتر مریض میکنند!اینجاست که میفرمایند اگر نصف عمر رو در راه پیدا کردن معلم حقیقیِ راه بگذرونی، ضرر نکردی! خداوند در این وانفسای آخرالزمان ما رو از مرضهای روحی در امان بدارد و آن طبیب واقعی را به ما بازگرداند.اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و شیعته و المستشهدین بین یدیه.
پ.ن.1: تو طبیب دل بیمار منی! پ.ن.2: انسانی که به مهمانی بزرگی دعوت شود، سعی میکند به بهترین وضع در آن بزم حاضر شود، اینک تو نیز مرا به مهمانی خویش خواندهای ، اسباب آماده شدن را نیز خود فراهم نمودهای ، مهمانی نزدیک است و من همچنان غافل... اما تو خوب میزبانی هستی! پ.ن.3: مگر هرکسی را به میخانه راه میدهند؟ برون در چه کردی که درون خانه آیی؟؟ اما... آنقدر در میزنم تا در برویم وا کنی... که یقین میدانم که درب بسته ، گاهی اثری بیشتر دارد برای کسی که از در خانهات جایی نرود و بداند که جایی ندارد که برود! پ.ن.4: شاید بی ربط نباشه: خانه تکانی دل ، چکاپ روح ، نسخهی مولا برای دلها